تعمیمِ واقعیت ها :: .: از همین خاک :.

.: از همین خاک :.

k h a k . b l o g . i r
دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۲۴ ب.ظ

تعمیمِ واقعیت ها

[دسته بندی: مقاله]




درباره ی حوزه های واقعیت و تعمیم واقعیات

 

واقعیت چیست؟ اگر از این منظر به آن نگاه کنیم که هر چه در هبوطِ اولیه ی انسان اتفاق می افتد و هر چه نسبت است و نتیجه در این حیطه می شود واقعیت؛ پس "واقعیات"ی که ما از آن صحبت می کنیم شاملِ هر چه برساخته ی انسان هست نیز می شود. پس دنیای مجازی و مجاز نیز طبعاً می رود ذیلِ واقعیات. شرحِ این پرسش برمی گردد به پژوهشی که من بابِ تعریفِ معنا در عالمِ مجازیِ بازی های رایانه ای داشتم. آن جا این سؤال مطرح می شد که "معنا در بازی های رایانه ای چگونه استحضار می شود؟" و اولین پاسخی که می شد به این داد ربط ش به دنیای واقعی داشت؛ پس پیش از هر چیز بایستی این مسأله فهم می شد که "واقعیت چیست؟". توفیرِ دنیایی که ما در آن زنده گی می کنیم و اتفاقات ش را "واقعیت" می پنداریم با دنیایی که در یک بازیِ رایانه ای با آن مواجه یم یا و دنیایِ تصویریِ فیلم ها یا دنیایِ کتبیِ درون یک نوشته  چیست؟ که اگر پیش فرضِ "معنا مدلولی است از واقعیت" درست باشد، هر دنیایی نیز دارنده ی واقعیاتی و پس مشمولِ معنایی.

چه چیزی به اتفاقاتِ زنده گیِ ما اطلاقِ "واقعیت" می دهد؟ کدام عنصرِ مشترکی در تعریفِ یک چیز به "واقعیت" نقش دارد؟ دردِ جسمی اگر یک واقعیت است، آیا مشکلاتِ روانی نیز واقعیت محسوب می شوند؟ تصادفِ یک ماشین اگر یک واقعیت است، تخیلِ یک تصادف نیز یک واقعیت است؟ ... و در پیِ این گسیخته گیِ تعریف، پس تفاوتِ این واقعیات در چیست؟ که مثلاً ارتکابِ یک جرم، واقعیتی می شود مشمولِ تنبیهِ قضایی و فکر کردن به یک جرم و پرورش ش در ذهن نه. یعنی که اولی از دومی واقعی تر؟ یا چه؟

فرضِ مسلمِ دنیایِ فلسفی ادراکِ ذهنی است. یعنی چیزی واقع است که در ذهن واقعی بیاید. رنگِ اشیاء، کیفیتِ ابژکتیو و مسأله ی زیبایی شناسیِ آن همه واقعیاتی است برساخته ی ذهن. که تا مغز فرمانِ به بودن ش ندهد، بود نمی شود. مثالِ واضح ش مسأله ی "دیوانه"گی است. برای یک دیوانه واقعیت شکلِ دیگری دارد، یا به تر است بگوییم واقعیتِ دیگری وجود دارد. و خب از آن طرف ش را هم که بگیریم می شود مسأله ی اکثریت و اقلیت. حالا فرض کن همین اقلیتِ دیوانه، اکثریتِ قاطعِ یک ملت باشند، آیا آن موقع نیز فرضِ درستی و نادرستی ِ واقعیات همینی می شود که هست؟ پس اول این که واقعیت مشمولِ تکثر است. واقعیات زیادی مابه ازایِ افراد و ادیان وجود دارد. و ثانیاً مسأله ی "واقعیت"، مسأله ی ادارکی است و نه مسلمی یگانه. در تصادفِ دو ماشین، واقعیت تصادف نیست(که همین را هم اگر به دویست سال پیش برگردانیم واقعیتی دیگر می شود)، بل که تفسیرِ ماجرا یک واقعیت است. اتفاقات به خودیِ خود یک واقعیت نیستند، بل که تفسیرِ آن هاست که یک واقعیت را پدید می آورد.

این جوری حساب ش را کنی، هر کدام از مجراهایِ پیام و ارتباط(رسانه ها)، دربردارنده ی مجموعه ای از واقعیات ند. واقعیاتی که با کنترلِ درست می شودشان به هم گرایی حداکثری رساند. حالا این طبقه بندیِ "واقعیات" به مثابهِ دنیایی، کدام است؟ در موردِ رسانه ها، من به این دو شق برخورده ام: دنیایِ حقیقی و دنیاهایِ مجازی؛ که دومی خود به دو دنیایِ "واقعیت نرتولوجی" و "واقعیت لودولوجی" تقسیم می شود.

 

*

سه حوزه ی واقعیت

غرض م از واقعیت حقیقی واقعیتی است که نتایجِ دسته اولی دارد؛ یعنی واقعیاتِ هبوط اولیه. فرض این که دنیایِ اولیه ای که ما در آن هبوط کرده ایم(به معنایِ اسلامی اش یا هایدگری اش، هر کدام)، شاملِ نسبت هایی است که ما این نسبت ها را حقیقی می نامیم. کارِ خدا بوده یا بیگ بنگ، دعوای م سرِ این نیست، مسأله این جاست که هر اتفاقی در این دنیا مشمولِ برآیندی می شود که این برآیند را نتیجه گویند. یک تبر بردار، بزن وسطِ کاپوتِ ماشین ت، این یک واقعیت است. یک سوزن بردار، بزن سرِ انگشتِ سبابه ات، خونی که از آن بیرون می زند یک واقعیت است. ... و مابقیِ نسبت ها. این که حالا این "حقیقت" که می گویم چه نسبتِ زمینی یا آسمانی دارد، چه قدر حکمی و چه قدر اتفاقی دعوایِ نوشته ای دیگر است.

حالا یک دنیایی ذیلِ همین دنیایِ حقیقی جاری است و آن دنیایِ "مجازی" است. چرا مجازی؟ چون حقایق ش تنظیم شده توسطِ انسان است. پشتِ رولِ یک فوردِ Need For Speed هیچ کس از زیر گرفتنِ اشیاء نمی ترسد. کشته شدنِ آدم ها در بازیِ Mafia یا زخم برداشتنِ Max Payne هیچ کس را تحتِ تعقیبِ جزایی قرار نمی دهد(هر چند قوانین را جزو حقایق نمی شود گرفت). این دنیا را من دنیایِ مجازی خطاب می کنم. عمده دنیاهایی که ذیلِ این عنوان قرار می گیرند را می شود در دو دسته درآورد: واقعیات نرتولوجی، واقعیات لودولوجی.

نرتولوجی یعنی واقعیتی که یک گوینده دارد و یک گیرند، واقعیتِ روایی. درگیریِ با این واقعیت به طریقِ منفعلانه است. مفعول نشسته ای پشتِ میز یا جلوی تلویزیون و نوشته یا تصویرِ جاری را می بینی. این شکلِ از واقعیات نتایج شان و نسبت هاشان فقط و فقط یک شکل دارد و آن هم از طریقِ منبر به مخاطب منتقل می شود. مخاطب هیچ تصرفی در پذیرش یا عدمِ پذیرشِ واقعیات ندارد. واقعیات این حوزه شکلِ روایی دارند و اثرشان را هم با تعریفِ واقعیات شان می گذارند:

یا امثالِ این قصه گویی ها. به هر سبک و از هر دوره ای هم که می خواهد باشد. رئال و سوررئال و هر چه. این ها واقعیاتی اند که می توانند واقعیاتِ دنیایِ حقیقی را نادیده بگیرند و هیچ کس هم خفت شان نخواهد کرد. مهم این است که زمینه ی رواییِ خودت را انتخاب کرده باشی(رئال، فانتزی، یا چه) و بعدی طبقِ همان واقعیات را روایت کنی. در این دنیا ممکن است گلوله ی آر.پی.جی چاره ی یک انسان را نکند. مهم نیست. کسی نمی گوید این نشدنی است. بل که حینِ تخمه شکاندن، طرف را تشویق هم می کنند که مثلاً لوله ی یک تانک را می گیرد و آن را پرتاب می کند.

واقعیتِ دیگر، واقعیتِ لودولوجی است. واقعیتی که با کشف و حلولِ ثانویه تؤامان است. البته در دنیایِ روایی هم به نوعی حلول و هبوط داریم، منتها آن حلول و هبوط مدام در حالِ شیفت(جابه جایی) است و درضمن منفعلانه، اما حلول در واقعیتِ لودولوجی بر اساسِ توهمِ آزادی و تعامل است. در این شکل از واقعیت، فرد از دنیایِ حقیقی هبوط می کند(اختیاری) در دنیایِ بازی یا سیمولیت. با پیش رفتن و کنترلِ آواتار واقعیات را درک می کند و دستِ آخر به معناهایی می رسد که تحتِ شعاعِ واقعیات بازی بوده. ... اثرگذارترین شکلِ واقعیتِ مجازی همین شکل ش هست.

 

*

تعمیم واقعیات

اما چیزی که از این سه دنیا خطرناک می زند خلط و تعمیم شان است. هر دنیایی به مثابهِ یک مجرایِ معنایی است. حال اگر این دنیاها با هم خلط شوند، اگر واقعیاتِ هر کدام به دیگری تعمیم داده شود، مسئله شکلِ دیگری پیدا می کند و از یک تجربه ی معنایی به از هم گسیخته گیِ معنایی تبدیل می شود. فرض کنید قوانینِ بازیِ جی.تی.آ با واقعیتِ حقیقی خلط شود. اتفاقی که می افتد چیست؟ همین طور باقیِ واقعیات. تعمیمِ قوانینِ فیلمِ اسپایدرمن به دنیای واقعی چیست؟ یا ایکس من، یا پانیشر یا هر کدام. اما درعینِ حال این محکم ترین ابزارِ اثرگذاریِ رسانه نیز هست. هر رسانه ای می خواهد با تمثیلِ واقعیات ش، معناهایِ (و واقعیت های) دنیایِ دیگر را تحتِ تأثیر قرار بدهد. این تلاشی است که هنرمند و نویسنده می کند. گنگی و دست و پاگیریِ حرف های ش را در قالبِ داستان و هنر می زند و اثرش را از دنیایِ حقیقی طلب دارد. و این مسأله خاصه زمانی جدی تر می شود که ادعا، شبیه سازیِ دنیایِ حقیقی بوده باشد، یعنی "رئال" در واقعیت نرتولوجی و "سیمولیت" در واقعیت لودولوجی. هر چه لافِ شبیه بودنِ واقعیاتِ دنیای مجازی با دنیایِ حقیقی بیش تر باشد، این تعمیم واقعیات نیز شدت بیش تری می گیرد. 

تعمیم دنیاها ابزاری است ادارکی که می تواند تأثیرات متعارضی بگذارد. این که چه کسی پشتِ رولِ رسانه نشسته است و سنتِ آن رسانه چیست، تا حدودی مشخص کننده ی دامنه ی این تأثیرات می تواند باشد. همین.

 

               



نوشته شده توسط سجاد پورخسروانی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

تعمیمِ واقعیت ها

دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۲۴ ب.ظ

[دسته بندی: مقاله]




درباره ی حوزه های واقعیت و تعمیم واقعیات

 

واقعیت چیست؟ اگر از این منظر به آن نگاه کنیم که هر چه در هبوطِ اولیه ی انسان اتفاق می افتد و هر چه نسبت است و نتیجه در این حیطه می شود واقعیت؛ پس "واقعیات"ی که ما از آن صحبت می کنیم شاملِ هر چه برساخته ی انسان هست نیز می شود. پس دنیای مجازی و مجاز نیز طبعاً می رود ذیلِ واقعیات. شرحِ این پرسش برمی گردد به پژوهشی که من بابِ تعریفِ معنا در عالمِ مجازیِ بازی های رایانه ای داشتم. آن جا این سؤال مطرح می شد که "معنا در بازی های رایانه ای چگونه استحضار می شود؟" و اولین پاسخی که می شد به این داد ربط ش به دنیای واقعی داشت؛ پس پیش از هر چیز بایستی این مسأله فهم می شد که "واقعیت چیست؟". توفیرِ دنیایی که ما در آن زنده گی می کنیم و اتفاقات ش را "واقعیت" می پنداریم با دنیایی که در یک بازیِ رایانه ای با آن مواجه یم یا و دنیایِ تصویریِ فیلم ها یا دنیایِ کتبیِ درون یک نوشته  چیست؟ که اگر پیش فرضِ "معنا مدلولی است از واقعیت" درست باشد، هر دنیایی نیز دارنده ی واقعیاتی و پس مشمولِ معنایی.

چه چیزی به اتفاقاتِ زنده گیِ ما اطلاقِ "واقعیت" می دهد؟ کدام عنصرِ مشترکی در تعریفِ یک چیز به "واقعیت" نقش دارد؟ دردِ جسمی اگر یک واقعیت است، آیا مشکلاتِ روانی نیز واقعیت محسوب می شوند؟ تصادفِ یک ماشین اگر یک واقعیت است، تخیلِ یک تصادف نیز یک واقعیت است؟ ... و در پیِ این گسیخته گیِ تعریف، پس تفاوتِ این واقعیات در چیست؟ که مثلاً ارتکابِ یک جرم، واقعیتی می شود مشمولِ تنبیهِ قضایی و فکر کردن به یک جرم و پرورش ش در ذهن نه. یعنی که اولی از دومی واقعی تر؟ یا چه؟

فرضِ مسلمِ دنیایِ فلسفی ادراکِ ذهنی است. یعنی چیزی واقع است که در ذهن واقعی بیاید. رنگِ اشیاء، کیفیتِ ابژکتیو و مسأله ی زیبایی شناسیِ آن همه واقعیاتی است برساخته ی ذهن. که تا مغز فرمانِ به بودن ش ندهد، بود نمی شود. مثالِ واضح ش مسأله ی "دیوانه"گی است. برای یک دیوانه واقعیت شکلِ دیگری دارد، یا به تر است بگوییم واقعیتِ دیگری وجود دارد. و خب از آن طرف ش را هم که بگیریم می شود مسأله ی اکثریت و اقلیت. حالا فرض کن همین اقلیتِ دیوانه، اکثریتِ قاطعِ یک ملت باشند، آیا آن موقع نیز فرضِ درستی و نادرستی ِ واقعیات همینی می شود که هست؟ پس اول این که واقعیت مشمولِ تکثر است. واقعیات زیادی مابه ازایِ افراد و ادیان وجود دارد. و ثانیاً مسأله ی "واقعیت"، مسأله ی ادارکی است و نه مسلمی یگانه. در تصادفِ دو ماشین، واقعیت تصادف نیست(که همین را هم اگر به دویست سال پیش برگردانیم واقعیتی دیگر می شود)، بل که تفسیرِ ماجرا یک واقعیت است. اتفاقات به خودیِ خود یک واقعیت نیستند، بل که تفسیرِ آن هاست که یک واقعیت را پدید می آورد.

این جوری حساب ش را کنی، هر کدام از مجراهایِ پیام و ارتباط(رسانه ها)، دربردارنده ی مجموعه ای از واقعیات ند. واقعیاتی که با کنترلِ درست می شودشان به هم گرایی حداکثری رساند. حالا این طبقه بندیِ "واقعیات" به مثابهِ دنیایی، کدام است؟ در موردِ رسانه ها، من به این دو شق برخورده ام: دنیایِ حقیقی و دنیاهایِ مجازی؛ که دومی خود به دو دنیایِ "واقعیت نرتولوجی" و "واقعیت لودولوجی" تقسیم می شود.

 

*

سه حوزه ی واقعیت

غرض م از واقعیت حقیقی واقعیتی است که نتایجِ دسته اولی دارد؛ یعنی واقعیاتِ هبوط اولیه. فرض این که دنیایِ اولیه ای که ما در آن هبوط کرده ایم(به معنایِ اسلامی اش یا هایدگری اش، هر کدام)، شاملِ نسبت هایی است که ما این نسبت ها را حقیقی می نامیم. کارِ خدا بوده یا بیگ بنگ، دعوای م سرِ این نیست، مسأله این جاست که هر اتفاقی در این دنیا مشمولِ برآیندی می شود که این برآیند را نتیجه گویند. یک تبر بردار، بزن وسطِ کاپوتِ ماشین ت، این یک واقعیت است. یک سوزن بردار، بزن سرِ انگشتِ سبابه ات، خونی که از آن بیرون می زند یک واقعیت است. ... و مابقیِ نسبت ها. این که حالا این "حقیقت" که می گویم چه نسبتِ زمینی یا آسمانی دارد، چه قدر حکمی و چه قدر اتفاقی دعوایِ نوشته ای دیگر است.

حالا یک دنیایی ذیلِ همین دنیایِ حقیقی جاری است و آن دنیایِ "مجازی" است. چرا مجازی؟ چون حقایق ش تنظیم شده توسطِ انسان است. پشتِ رولِ یک فوردِ Need For Speed هیچ کس از زیر گرفتنِ اشیاء نمی ترسد. کشته شدنِ آدم ها در بازیِ Mafia یا زخم برداشتنِ Max Payne هیچ کس را تحتِ تعقیبِ جزایی قرار نمی دهد(هر چند قوانین را جزو حقایق نمی شود گرفت). این دنیا را من دنیایِ مجازی خطاب می کنم. عمده دنیاهایی که ذیلِ این عنوان قرار می گیرند را می شود در دو دسته درآورد: واقعیات نرتولوجی، واقعیات لودولوجی.

نرتولوجی یعنی واقعیتی که یک گوینده دارد و یک گیرند، واقعیتِ روایی. درگیریِ با این واقعیت به طریقِ منفعلانه است. مفعول نشسته ای پشتِ میز یا جلوی تلویزیون و نوشته یا تصویرِ جاری را می بینی. این شکلِ از واقعیات نتایج شان و نسبت هاشان فقط و فقط یک شکل دارد و آن هم از طریقِ منبر به مخاطب منتقل می شود. مخاطب هیچ تصرفی در پذیرش یا عدمِ پذیرشِ واقعیات ندارد. واقعیات این حوزه شکلِ روایی دارند و اثرشان را هم با تعریفِ واقعیات شان می گذارند:

  • تو اگر از زیرِ بته ی یک کره ی دیگر درآمده باشی و بعد با یک سفینه ی فضایی فرستاده باشندت زمین و روی سینه ات یک اسِ یغور حک شده باشد، می شوی یک ابرقهرمان و وظیفه ات این که از جانِ آدم ها حفاظت کنی!

یا امثالِ این قصه گویی ها. به هر سبک و از هر دوره ای هم که می خواهد باشد. رئال و سوررئال و هر چه. این ها واقعیاتی اند که می توانند واقعیاتِ دنیایِ حقیقی را نادیده بگیرند و هیچ کس هم خفت شان نخواهد کرد. مهم این است که زمینه ی رواییِ خودت را انتخاب کرده باشی(رئال، فانتزی، یا چه) و بعدی طبقِ همان واقعیات را روایت کنی. در این دنیا ممکن است گلوله ی آر.پی.جی چاره ی یک انسان را نکند. مهم نیست. کسی نمی گوید این نشدنی است. بل که حینِ تخمه شکاندن، طرف را تشویق هم می کنند که مثلاً لوله ی یک تانک را می گیرد و آن را پرتاب می کند.

واقعیتِ دیگر، واقعیتِ لودولوجی است. واقعیتی که با کشف و حلولِ ثانویه تؤامان است. البته در دنیایِ روایی هم به نوعی حلول و هبوط داریم، منتها آن حلول و هبوط مدام در حالِ شیفت(جابه جایی) است و درضمن منفعلانه، اما حلول در واقعیتِ لودولوجی بر اساسِ توهمِ آزادی و تعامل است. در این شکل از واقعیت، فرد از دنیایِ حقیقی هبوط می کند(اختیاری) در دنیایِ بازی یا سیمولیت. با پیش رفتن و کنترلِ آواتار واقعیات را درک می کند و دستِ آخر به معناهایی می رسد که تحتِ شعاعِ واقعیات بازی بوده. ... اثرگذارترین شکلِ واقعیتِ مجازی همین شکل ش هست.

 

*

تعمیم واقعیات

اما چیزی که از این سه دنیا خطرناک می زند خلط و تعمیم شان است. هر دنیایی به مثابهِ یک مجرایِ معنایی است. حال اگر این دنیاها با هم خلط شوند، اگر واقعیاتِ هر کدام به دیگری تعمیم داده شود، مسئله شکلِ دیگری پیدا می کند و از یک تجربه ی معنایی به از هم گسیخته گیِ معنایی تبدیل می شود. فرض کنید قوانینِ بازیِ جی.تی.آ با واقعیتِ حقیقی خلط شود. اتفاقی که می افتد چیست؟ همین طور باقیِ واقعیات. تعمیمِ قوانینِ فیلمِ اسپایدرمن به دنیای واقعی چیست؟ یا ایکس من، یا پانیشر یا هر کدام. اما درعینِ حال این محکم ترین ابزارِ اثرگذاریِ رسانه نیز هست. هر رسانه ای می خواهد با تمثیلِ واقعیات ش، معناهایِ (و واقعیت های) دنیایِ دیگر را تحتِ تأثیر قرار بدهد. این تلاشی است که هنرمند و نویسنده می کند. گنگی و دست و پاگیریِ حرف های ش را در قالبِ داستان و هنر می زند و اثرش را از دنیایِ حقیقی طلب دارد. و این مسأله خاصه زمانی جدی تر می شود که ادعا، شبیه سازیِ دنیایِ حقیقی بوده باشد، یعنی "رئال" در واقعیت نرتولوجی و "سیمولیت" در واقعیت لودولوجی. هر چه لافِ شبیه بودنِ واقعیاتِ دنیای مجازی با دنیایِ حقیقی بیش تر باشد، این تعمیم واقعیات نیز شدت بیش تری می گیرد. 

تعمیم دنیاها ابزاری است ادارکی که می تواند تأثیرات متعارضی بگذارد. این که چه کسی پشتِ رولِ رسانه نشسته است و سنتِ آن رسانه چیست، تا حدودی مشخص کننده ی دامنه ی این تأثیرات می تواند باشد. همین.

 

               

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی