World War Z :: .: از همین خاک :.

.: از همین خاک :.

k h a k . b l o g . i r
پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۲۲ ق.ظ

World War Z

[دسته بندی: درباره ی تولیدات فرهنگی]




درباره‌ی جریانِ رسانه‌ایِ زامبیسم

 

خواهی‌نخواهی، در زمینه‌ی رسانه‌ ما نمک‌پرورده‌ی غربیم. البته ما توی خیلی چیزهای دیگر هم نمک‌پروده‌ی حضرت‌ش هستیم، منتها این یکی را حداقل روزی یکی دوبار هست که چندتا سق‌ش را کفِ دست‌مان بریزیم و قبلِ هر طعامی زبان بزنیم و حظ‌ش را ببریم. آن‌وقت، به جایِ شکرِ نعمت، از خان‌ش بلند نشده، گُنده هم بارش می‌کنیم ... . این اما چیزی نیست که غرب را ناراحت کند. خودِ خدا هم اگر بود، بعدِ این همه ناشکری سفره‌اش را جمع می‌کرد، اما غرب نه. چرا؟ چون ما همیشه به قدرِ همان غُرمان کفرش را گفته‌ایم، اما فی‌الواقع هیچ‌وقت نمک‌دان نشکسته‌ایم. هر جوری هم که حساب‌ش را کنی نمی‌شود شکست. فرض کن بخواهی ال.ای.دیِ 46 اینچِ سونی را خاطرِ چهار تا فیلم سینماییِ آخرِ هفته بشکنی. نمی‌شود که، می‌شود؟ ... بگذریم.

  سنت سینمای غرب ثابت کرده است که جریان‌سازی رسانه‌ای، یکی از مهم‌ترین ابزارهای ابلاغِ پیام است. نمونه‌اش هم زیاد، از سریِ فیلم های Aliensاش بگیر  برو تا مجموعه‌های سوپر هیرویی و ماچوئیسم و vampireها و Wolfmanها و جن‌گیرها و شعبده‌بازها و هالووین‌ها و الی آخر. این سیرسازی به ابلاغ‌های فرهنگی کمک می‌کند که یک، پله‌پله مفاهیم مورد نظرش را توی جامعه ترویج دهد و عادی‌سازی کند و بعد هم این‌که بتواند یواش‌یواش آن‌ها را دفرمه کند و مفهمومی جدید دهد. جاانداختنِ مفهوم بیگانه (Alien) در ادبیات عامه یکی است از همین رسته؛  که هزینه‌اش خرجِ اضافه شدنِ سلاح‌های عجیب‌غریب و آزمایش‌های محیرالعقول بود به ارتش آمریکا؛ و بعد هم عوض کردنِ آن و تعمیم دادن‌ش به اجنه و بعد هم جا انداختنِ این یکی و بعد هم باز کردنِ مدخلِ مبارزه با این و بعدِ همه‌ی این‌ها دفرمه شدن به بدیع‌یاتی که در آن گفته می‌شد "بیگانه‌ها لزوماً دشمن نیستند!". نمونه‌ی دیگرش، مسأله‌ی شیطان است و شیطان‌ستیزی که تهِ جریان‌ش بُرخورد به شیطان‌پرستی و شیطان‌گرایی. استفاده‌ی دیگری که این دسته جریان‌سازی‌ها برای فرهنگ غرب دارد، مصادره کردنِ آن‌ها، در هر زمان و به نفعِ تمایلی خاص است. مثلاً استفاده از نمونه‌های تحقیقیِ سلاح‌هایِ خاص،  که در جریانِ مقابله‌ی احتمالی با Aliens طراحی شده بود، در جنگ‌های انسانی (به شکلی کاملاً غیرانسانی). که خب شاید در مقامِ این مقال، فقط ادعاست.  

وجه دیگرِ جریان‌سازی‌های رسانه‌ای، نمایه‌های آن‌هاست. هر کدامِ این جریان‌ها، یک نوع پاسخ است به خویی خاص از مدل زنده‌گیِ اباحه‌گر. خون‌آشام‌ها نماینده‌ی قوه‌ی شهوانی‌اند و التذاذِ جنسی؛ که این در فرهنگِ غرب، مُدِ جنسی محسوب می‌شود. وولف‌من‌ها، نماینده‌ی قوه‌ی غضبیه‌ی مردند؛ و اندام‌های‌شان مدلی است برای باش‌گاه‌های پرورش اندام و تعریفِ استیلِ آرمانیِ بدنِ یک مرد. سوپرهیروها و سوپردمون‌ها هم کدام، اسوه‌های انسان کامل‌ند و انسانِ آرمانی. هر کدامِ این جریان‌ها، در کلی‌ترینِ حالتِ خودشان مدلی‌ند در شرحِ یک قشر یا مفهوم. زامبی‌ها هم وهم‌چنین.

... و فیلمِ World War Z هم وهم‌چنین. این فیلم یکی است تولیدات سرسلسله‌ی مباحثِ Zombie Apocalype است در سینما. نمونه‌های دیگرِ اخیرِ این جریان، یکی چندگانه‌ی Resident Evil است و بازی‌های‌ش؛ یکی سریالِ Walking Dead است که هنوز در حال پخش است و دنباله‌اش فاینالایز نشده. یکی سری کمدی‌های اخیرِ Zombie World است و دیگرها. غرض این‌که این مبحث، یکی از پرطرف‌دارترین و پرگرایش‌ترین‌های سینمایِ جریانی است و پس به اعتباری اهمیت‌ش بیش‌تر. اما سوایِ همه‌ی این‌ها، چیزی که در قبالِ این جریان بایستی پرسید این است که: «زامبی کیست؟»

بگذارید از ماجرای فیلم شروع کنیم: ماجرای فیلم برمی‌گردد به زنده‌گی یک مأمورِ کناره‌گرفته‌ی تحقیقِ سازمان ملل. کاراکتری که نقش‌ش را برد پیت بازی می‌کند. چندی است که یک ویروس ناشناخته به چند کشورِ جهان راه پیدا کرده، ویروسی که آدم‌ها را زامبی می‌کند. برد پیت در ازایِ حمایتِ ارتش از خانه‌واده‌اش مسئولِ پی‌گیری و کشفِ مبدأ ویروس، برای نجاتِ جهان می‌شود، اما در مسیرِ فیلم می‌فهمد که پیدا کردن میزبان یا مبدأ تقریباً غیرممکن است و هم کمکی به اصلِ ماجرا  نمی‌کند. او در نهایت متوجه نقطه ضعفِ زامبی‌ها می‌شود و راهِ پنهان شدن از دیدِ آن‌ها را کشف می‌کند. این مأمور در طیِ سفری که به اورشلیم می‌رود، با یک مأمورِ ارشدِ تحقیقِ موصاد آشنا می‌شود و به برخی از سؤال‌های‌ش در موردِ نحوه‌ی مقابله‌ی با زامبی‌ها پاسخ می‌دهد. ... و ... و ... و ... .

این پلات داستان است. دنیا در موقعیتی آپوکالیپسی (آخرالزمانی) است و نسلِ انسان در شرف انقراض. و بعد طرحِ چاره‌جویی. مخاطبِ این فیلم به واسطه‌ی پیش‌آشنایی با مبحث زامبیسم، راحت فیلم را دنبال می‌کند و این بار به شکلی بسیار مستقیم‌تر با مفهومِ دیرینه‌ی "زامبی" دم‌خور می‌شود. ویژه‌گی‌های زامبی را از تعریفِ این فیلم:

زامبی موجودی است که توسطِ گازگرفته شدن، می‌میرد و ویروسی واردِ بدن او می‌شود که او را دوباره زنده می‌کند. این موجودِ تازه زنده شده به شکلِ یک جسدِ متحرک و نامیرا شروع به حرکت برای نیلِ به هدفِ جدیدش می‌کند و آن هدف چیزی نیست مگر آلوده کردنِ آدم‌های زنده. زامبی‌ها فاقدِ مغزند و نمی‌توانند از اجزایِ بدن‌شان در جهتِ راه‌بریِ درست استفاده کنند. مثلاً نمی‌توانند درِ یک ماشین را باز کنند و فقط می‌توانند با سر توی شیشه‌ی آن بکوبند و شیشه را برای ورود به ماشین بشکنند. و این فقط و فقط در صورتی اتفاق می‌افتد که فردِ زنده‌ای درون ماشین باشد. زامبی‌ها به صدا حساس‌ند. زامبی‌ها مرده‌هایی‌ند که برگرانده شده‌اند به زنده‌گی. برای کشتنِ زامبی‌ها یا بایستی به سرِ آن‌ها شلیک کرد یا که آتش‌شان زد، (ترجیحاً همان شلیک به سر باشد کارآ تر است) راهِ دیگری برای از بین بردنِ یکی زامبی وجود ندارد. اسکلتِ یک زامبی هم حتی می‌تواند شما را آلوده کند. زامبی‌ها تنها و تنها یک نقطه ضعف دارند و آن‌هم این است که تنها به انسان‌های سالم کار دارند و تشخیصی از دیگر عناصرِ عالم ندارند. آن‌ها می‌توانند بدون نیاز به غذا و آب، حرکت کنند. از لحاظِ تکنیکنی نمی‌میرند. تنها سلاح‌شان هم دندان‌شان است و بدن‌شان. احساس درد نمی‌کنند. به تفاوت‌های نژادی کاری ندارند.

این را گوشه‌ای داشته باشید. حالا به قسمتی از فیلم توجه کنید:

در فصلی از فیلم، برد پیت به اورشلیم می‌رود. او که در پیِ کشفِ رازِ زامبی‌هاست، از مأمورِ موصاد درخواست کمک می‌کند. مأمورِ موصاد او را به سمتِ دورازه‌ی رستگاریِ اورشلیم، که دروازه‌ای است از دیوارِ حائل می‌برد. بخشی از فلسطینی‌ها که هنوز زنده‌اند، به اورشلیم پناهنده شده‌اند. برد پیت می‌گوید: شما مردم را راه می‌دهید؟ مأمور می‌گوید: پناه دادن به هر آدمِ زنده‌ای یعنی کم شدنِ یکی از زامبی‌هایی که بایستی با آن‌ها بجنگیم. بعد از یک نمایِ هوایی می‌بینیم که دور تا دورِ دیوارِ حائل، که سرزمینِ فلسطین باشد را، زامبی‌ها گرفته اند و مدام خودشان را به دیوار می‌کوبند. فلسطینی‌های وارد شده به اورشلیم شروع می‌کنند به خواندنِ سرودِ شادی(دعایی است یا چیزی که نمی‌فهمم). زامبی‌ها که صدا را می‌شنوند دیوانه‌وار خودشان را به دیوار می‌کوبند و از سر و کولِ هم بالا می روند تا حدی که یک نردبانِ جسدی درست می‌شود و از بالای آن زامبی‌ها می‌ریزند توی اورشلیم. ... صحنه‌ی آخرِ این سکانس، نابودی اورشلیم است و آتش گرفتنِ قبه الصخره.

این را هم داشته باشید. همین دوتا را هم که بگذاریم کنارِ هم می‌شود بخشی از جوابِ آن سؤال. کافی است به جای گزاره‌های بالا، مابه ازاهایِ دنیایِ واقعی را بگذاریم:

به جایِ ویروس، ایدئولوژی را بگذارید؛ به طورِ خاص دین، به طورِ خاص‌تر اسلام.

به جایِ زامبی، مبتلا به ویروس را بگذارید: مسلمان.

به جایِ فردِ سالم، فردی بی‌دین را بگذارید: کافر.

به جایِ عدم احساسِ درد، عدم اعتنای به درد را بگذارید: جانباز.

به جایِ با بدن جنگیدن، عملیاتِ انتحاری را بگذارید.

به جایِ بی‌مغز بودن، تحتِ فرمانِ یک عقیده بودن را بگذارید.

به جایِ زدنِ سر، زدنِ عقیده را بگذارید.

... و چیزهای دیگری که حول این مفاهیم می‌گردند.

با این حساب به نظرِ من زامبی از نگاهِ سینمای غرب، مسلمان و دین‌دار است. کسی که ذهن‌ش در اعتقادِ به عقیده‌ای است و برایِ تحقق آرمان‌های آن عقیده (هدفِ ویروس) تا پایِ جان ایستاده است. این نوع انسان تنها نمونه‌ی انسانی است که غرب برای‌ش چاره‌ی درستی ندارد، پس تنها کاری که می‌تواند بکند از بین بردن‌ش هست. جهانِ اباحه‌گر، این‌را به خوبی از تاریخِ اسلام فهمیده. دفاعِ مقدسِ ما، این را به خوبی به آمریکا نشان داده که جلویِ کسی که شهادت برای‌ش آرزو است را نمی‌شود با هیچ سلاحی گرفت. دهان و دندان، که راهِ انتقالِ ویروس است در این فیلم، استعاره‌ی کلام است که معجزه‌ی اسلام باشد. در صدر اسلام، خودِ قریش می‌گفت که مبادا به صحبت‌های این محمد گوش دهید که کلامِ این مرد جادو می‌کند. و از صدرِ آن تاریخ، رسانه‌ی غرب، این را به کنایه گرفته است در تثبیتِ حقِ ترسیدنِ خودش!

البته دلیلِ این‌که این‌ها را گفتم، صرفاً رمز گشایی نبود. چه این‌که رمز، تنها در گشایش‌ش هست که کارکرد پیدا می‌کند و اصلاً رمزگشایی بخشی است از سیستمِ "رمزگذاری"، که بدونِ آن، پیامی رد و بدل نمی‌شود. و من اگر این کار را به خیالِ خودم کرده‌ام، همه‌ی همت‌م به انتقالِ پیامِ دیگری نبوده، مسأله‌ی من در این مقال جاانداختنِ  این ابزارِ رسانه است که این‌قدر سازمان‌یافته محتوایِ یک فرهنگ را منتقل می‌کند و یک جورهایی انعامی است از جنسِ همان نمک‌پرور بودن که اول کار عرض کردم. زامبی مفهومی است که شاید پنجاه سال قدمتِ رسانه‌ای داشته باشد. این مفهوم اصلاً مالِ آمریکا و غرب نیست. این مفهومی بوده در آیین‌های جادوییِ هائیتی که قبیله‌ای است از قبایلِ آفریقا. و رسانه آن را مصادره کرده است، به نفعِ فرهنگِ خودش. حتی اولین فیلم‌های تاریخِ "زامبی"، برگردانِ مو به مویِ همان عقیده‌ی آباء و اجدادیِ هائیتی‌ها بوده که اسم‌ش را گذاشته بودند "فرهنگِ افسونِ هائیتی Haitian Voodoo Culture". حالا حساب کنید که چه‌طور رسانه‌های آمریکا، طیِ بیست سال، توانسته این مفهوم را مالِ خودش کند. و یواش‌یواش تعمیم‌ش بدهد به "آدم‌هایی که از مرگ نمی‌ترسند".

World War Z جدیدترین فیلم از این مجموعه است. راست‌ش را بخواهید صادق‌ترین‌ش هم هست. نمادپردازی‌های‌ش از همه‌ی نمونه‌های این جریان که من تا به حال دیده‌ام روتر است و سرراست‌تر. بی‌رودر بایستی به گوشِ مخملیِ من و شما نگاه کرده و گفته: «دلیلِ کشیدنِ دیوارِ حائل در اورشلیم، دور نگه داشتنِ مردمِ مظلومِ اورشلیم است از دستِ زامبی‌ها.» . و خب مخاطب باید دیگر خیلی هِپِل باشد که نفهمد "زامبی" در این قاموس یعنی چه. حتی در اسمِ اثر هم اشاره‌های جالبی هست: "جنگ جهانی ...". اولینِ جنگِ جهانیِ تاریخ، بعدِ میلادِ مسیح، جنگ‌های صلیبی بودند و این فیلم-در نشانه شناسیِ آن- دعوت دوباره‌ای است به همان چاره‌. (جالب است که بدانید یهودی‌ها بیش از مسیحی‌ها در جنگ‌های صلیبی نقش داشتند و آن گروهِ معلوم‌الحالی که اسم‌ش را فریماسون‌ها گذاشته‌اند را راه‌انداز اصلیِ این جنگ‌ها می‌دانند. در جایی از فیلم، مأمورِ موصاد به عنوان تنها راهِ چاره می‌گوید: «جایی رو برای قایم شدن انتخاب کن» و این همان چیزی است که برد پیت کشف می‌کند و به عنوان دکترینِ جنگ‌جهانی با زامبی‌ها به کار می‌برد. مهم‌ترین الگویِ فریماسون‌ها در به خیالِ خودشان اداره‌ی دنیا، مخفی شدن است، همان مسأله‌ای که حتی در تاریخ، به شکل تمسخر  به آن‌ها نسبت داده می‌شده: موش‌های فاضلاب.)

به نقشِ خیلی از کشورها هم در این فیلم و در قبالِ وظیفه(!)ی جهانی‌شان در این جنگ اشاره شده است. کره‌ی شمالی، جنوبی، هند، مراکش، اسرائیل. اما در کل، این فیلمی است که اسرائیل پرستیِ آن کم عیارتر از آمریکاپرستیِ آن است. برد پیت، در این فیلم نماینده‌ی آمریکاست. و هم‌اوست که آخرین پاسخ را برایِ مقابله با ویروسِ اسلام پیدا می‌کند. در این بین، آمریکا از قربانی کردنِ اسرائیل برای جنگِ آپوکالیپسی‌اش ابایی ندارد و در نهایت حتی اشاره دارد به مفهومِ آرماگدون و لزومِ قربانی شدنِ قومِ اسرائیل. حتی یکی از منتقدانِ خودشان (اگر اشتباه نکنم، جیم تودور، در سایتِ زک فیلم رویو)  هم این‌را مطرح کرده بود. یک آیه از متی آورده بود که:

“‘So when you see standing in the holy place “the abomination that causes desolation,” spoken of through the prophet Daniel – let the reader understand – then let those who are in Judea flee to the mountains. Let no one on the housetop go down to take anything out of the house. Let no one in the field go back to get their cloak. How dreadful it will be in those days for pregnant women and nursing mothers! Pray that your flight will not take place in winter or on the Sabbath. For then there will be great distress, unequalled from the beginning of the world until now – and never to be equalled again.” –Matthew 24:15-21

 

World War Z  فیلمی است با امتیازِ 7.1 از IMDB (از میانِ 174.791 کاربر تا تاریخِ 2 اکتبر 2013) و بودجه‌ی 190.000.000 دلار. باکس آفیسِ این فیلم، تا ام‌روز حدود 202.285.264 دلار فروش در آمریکا و 337.200.000 دلار در سایر کشورها را نشان می‌دهد که جمعاًً می‌شود 539.485.264 دلار. و این یعنی چیزی حدود 2.8 برابرِ بودجه فیلم. خلاصه‌اش کنم یعنی کلی دخل!

... و این‌همه بودجه،-اگر نه همه‌ی- لااقل بخشی از هم و غمّ‌ش نطقِ این گزاره‌هاست:

 

{1. زامبی‌ها موجوداتِ وحشتناکی هستند که بایستی از شرشان خلاص شد.

2. مسلمانان همان زامبی‌ها هستند.

پس: مسلمانان موجوداتِ وحشتناکی هستند که بایستی از شرشان خلاص شد.}

 

... و خب این یک‌جور منطق است دیگر. کلی هم ارسطویی است تازه؛ و به مزاقِ ایرانی جماعت، اتفاقاً خوش‌آینده. برد پیت، در نقشِ آن مأمورِ تحقیقِ سازمانِ ملل (که انتخابِ این‌هم خودش حکایتی دارد ...) در انتهای فیلم، می‌گوید:


-         اگر می‌تونید مبارزه کنید، مبارزه کنید. جنگِ ما تازه شروع شده ...

 

... و این واقعیتی است. اصلاً حقیقتی است. این همان سنتِ خداست. حق و باطل روزی در مقابلِ هم قرار خواهند گرفت و از آن‌روز گریزی نیست. فقط می‌ماند یک مسئله و آن‌هم این‌که «می‌خواهی در کدام جبهه باشی؟» ... همین.   

 





دانلود پی دی افِ "World War Z"



نوشته شده توسط سجاد پورخسروانی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

World War Z

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۲۲ ق.ظ

[دسته بندی: درباره ی تولیدات فرهنگی]




درباره‌ی جریانِ رسانه‌ایِ زامبیسم

 

خواهی‌نخواهی، در زمینه‌ی رسانه‌ ما نمک‌پرورده‌ی غربیم. البته ما توی خیلی چیزهای دیگر هم نمک‌پروده‌ی حضرت‌ش هستیم، منتها این یکی را حداقل روزی یکی دوبار هست که چندتا سق‌ش را کفِ دست‌مان بریزیم و قبلِ هر طعامی زبان بزنیم و حظ‌ش را ببریم. آن‌وقت، به جایِ شکرِ نعمت، از خان‌ش بلند نشده، گُنده هم بارش می‌کنیم ... . این اما چیزی نیست که غرب را ناراحت کند. خودِ خدا هم اگر بود، بعدِ این همه ناشکری سفره‌اش را جمع می‌کرد، اما غرب نه. چرا؟ چون ما همیشه به قدرِ همان غُرمان کفرش را گفته‌ایم، اما فی‌الواقع هیچ‌وقت نمک‌دان نشکسته‌ایم. هر جوری هم که حساب‌ش را کنی نمی‌شود شکست. فرض کن بخواهی ال.ای.دیِ 46 اینچِ سونی را خاطرِ چهار تا فیلم سینماییِ آخرِ هفته بشکنی. نمی‌شود که، می‌شود؟ ... بگذریم.

  سنت سینمای غرب ثابت کرده است که جریان‌سازی رسانه‌ای، یکی از مهم‌ترین ابزارهای ابلاغِ پیام است. نمونه‌اش هم زیاد، از سریِ فیلم های Aliensاش بگیر  برو تا مجموعه‌های سوپر هیرویی و ماچوئیسم و vampireها و Wolfmanها و جن‌گیرها و شعبده‌بازها و هالووین‌ها و الی آخر. این سیرسازی به ابلاغ‌های فرهنگی کمک می‌کند که یک، پله‌پله مفاهیم مورد نظرش را توی جامعه ترویج دهد و عادی‌سازی کند و بعد هم این‌که بتواند یواش‌یواش آن‌ها را دفرمه کند و مفهمومی جدید دهد. جاانداختنِ مفهوم بیگانه (Alien) در ادبیات عامه یکی است از همین رسته؛  که هزینه‌اش خرجِ اضافه شدنِ سلاح‌های عجیب‌غریب و آزمایش‌های محیرالعقول بود به ارتش آمریکا؛ و بعد هم عوض کردنِ آن و تعمیم دادن‌ش به اجنه و بعد هم جا انداختنِ این یکی و بعد هم باز کردنِ مدخلِ مبارزه با این و بعدِ همه‌ی این‌ها دفرمه شدن به بدیع‌یاتی که در آن گفته می‌شد "بیگانه‌ها لزوماً دشمن نیستند!". نمونه‌ی دیگرش، مسأله‌ی شیطان است و شیطان‌ستیزی که تهِ جریان‌ش بُرخورد به شیطان‌پرستی و شیطان‌گرایی. استفاده‌ی دیگری که این دسته جریان‌سازی‌ها برای فرهنگ غرب دارد، مصادره کردنِ آن‌ها، در هر زمان و به نفعِ تمایلی خاص است. مثلاً استفاده از نمونه‌های تحقیقیِ سلاح‌هایِ خاص،  که در جریانِ مقابله‌ی احتمالی با Aliens طراحی شده بود، در جنگ‌های انسانی (به شکلی کاملاً غیرانسانی). که خب شاید در مقامِ این مقال، فقط ادعاست.  

وجه دیگرِ جریان‌سازی‌های رسانه‌ای، نمایه‌های آن‌هاست. هر کدامِ این جریان‌ها، یک نوع پاسخ است به خویی خاص از مدل زنده‌گیِ اباحه‌گر. خون‌آشام‌ها نماینده‌ی قوه‌ی شهوانی‌اند و التذاذِ جنسی؛ که این در فرهنگِ غرب، مُدِ جنسی محسوب می‌شود. وولف‌من‌ها، نماینده‌ی قوه‌ی غضبیه‌ی مردند؛ و اندام‌های‌شان مدلی است برای باش‌گاه‌های پرورش اندام و تعریفِ استیلِ آرمانیِ بدنِ یک مرد. سوپرهیروها و سوپردمون‌ها هم کدام، اسوه‌های انسان کامل‌ند و انسانِ آرمانی. هر کدامِ این جریان‌ها، در کلی‌ترینِ حالتِ خودشان مدلی‌ند در شرحِ یک قشر یا مفهوم. زامبی‌ها هم وهم‌چنین.

... و فیلمِ World War Z هم وهم‌چنین. این فیلم یکی است تولیدات سرسلسله‌ی مباحثِ Zombie Apocalype است در سینما. نمونه‌های دیگرِ اخیرِ این جریان، یکی چندگانه‌ی Resident Evil است و بازی‌های‌ش؛ یکی سریالِ Walking Dead است که هنوز در حال پخش است و دنباله‌اش فاینالایز نشده. یکی سری کمدی‌های اخیرِ Zombie World است و دیگرها. غرض این‌که این مبحث، یکی از پرطرف‌دارترین و پرگرایش‌ترین‌های سینمایِ جریانی است و پس به اعتباری اهمیت‌ش بیش‌تر. اما سوایِ همه‌ی این‌ها، چیزی که در قبالِ این جریان بایستی پرسید این است که: «زامبی کیست؟»

بگذارید از ماجرای فیلم شروع کنیم: ماجرای فیلم برمی‌گردد به زنده‌گی یک مأمورِ کناره‌گرفته‌ی تحقیقِ سازمان ملل. کاراکتری که نقش‌ش را برد پیت بازی می‌کند. چندی است که یک ویروس ناشناخته به چند کشورِ جهان راه پیدا کرده، ویروسی که آدم‌ها را زامبی می‌کند. برد پیت در ازایِ حمایتِ ارتش از خانه‌واده‌اش مسئولِ پی‌گیری و کشفِ مبدأ ویروس، برای نجاتِ جهان می‌شود، اما در مسیرِ فیلم می‌فهمد که پیدا کردن میزبان یا مبدأ تقریباً غیرممکن است و هم کمکی به اصلِ ماجرا  نمی‌کند. او در نهایت متوجه نقطه ضعفِ زامبی‌ها می‌شود و راهِ پنهان شدن از دیدِ آن‌ها را کشف می‌کند. این مأمور در طیِ سفری که به اورشلیم می‌رود، با یک مأمورِ ارشدِ تحقیقِ موصاد آشنا می‌شود و به برخی از سؤال‌های‌ش در موردِ نحوه‌ی مقابله‌ی با زامبی‌ها پاسخ می‌دهد. ... و ... و ... و ... .

این پلات داستان است. دنیا در موقعیتی آپوکالیپسی (آخرالزمانی) است و نسلِ انسان در شرف انقراض. و بعد طرحِ چاره‌جویی. مخاطبِ این فیلم به واسطه‌ی پیش‌آشنایی با مبحث زامبیسم، راحت فیلم را دنبال می‌کند و این بار به شکلی بسیار مستقیم‌تر با مفهومِ دیرینه‌ی "زامبی" دم‌خور می‌شود. ویژه‌گی‌های زامبی را از تعریفِ این فیلم:

زامبی موجودی است که توسطِ گازگرفته شدن، می‌میرد و ویروسی واردِ بدن او می‌شود که او را دوباره زنده می‌کند. این موجودِ تازه زنده شده به شکلِ یک جسدِ متحرک و نامیرا شروع به حرکت برای نیلِ به هدفِ جدیدش می‌کند و آن هدف چیزی نیست مگر آلوده کردنِ آدم‌های زنده. زامبی‌ها فاقدِ مغزند و نمی‌توانند از اجزایِ بدن‌شان در جهتِ راه‌بریِ درست استفاده کنند. مثلاً نمی‌توانند درِ یک ماشین را باز کنند و فقط می‌توانند با سر توی شیشه‌ی آن بکوبند و شیشه را برای ورود به ماشین بشکنند. و این فقط و فقط در صورتی اتفاق می‌افتد که فردِ زنده‌ای درون ماشین باشد. زامبی‌ها به صدا حساس‌ند. زامبی‌ها مرده‌هایی‌ند که برگرانده شده‌اند به زنده‌گی. برای کشتنِ زامبی‌ها یا بایستی به سرِ آن‌ها شلیک کرد یا که آتش‌شان زد، (ترجیحاً همان شلیک به سر باشد کارآ تر است) راهِ دیگری برای از بین بردنِ یکی زامبی وجود ندارد. اسکلتِ یک زامبی هم حتی می‌تواند شما را آلوده کند. زامبی‌ها تنها و تنها یک نقطه ضعف دارند و آن‌هم این است که تنها به انسان‌های سالم کار دارند و تشخیصی از دیگر عناصرِ عالم ندارند. آن‌ها می‌توانند بدون نیاز به غذا و آب، حرکت کنند. از لحاظِ تکنیکنی نمی‌میرند. تنها سلاح‌شان هم دندان‌شان است و بدن‌شان. احساس درد نمی‌کنند. به تفاوت‌های نژادی کاری ندارند.

این را گوشه‌ای داشته باشید. حالا به قسمتی از فیلم توجه کنید:

در فصلی از فیلم، برد پیت به اورشلیم می‌رود. او که در پیِ کشفِ رازِ زامبی‌هاست، از مأمورِ موصاد درخواست کمک می‌کند. مأمورِ موصاد او را به سمتِ دورازه‌ی رستگاریِ اورشلیم، که دروازه‌ای است از دیوارِ حائل می‌برد. بخشی از فلسطینی‌ها که هنوز زنده‌اند، به اورشلیم پناهنده شده‌اند. برد پیت می‌گوید: شما مردم را راه می‌دهید؟ مأمور می‌گوید: پناه دادن به هر آدمِ زنده‌ای یعنی کم شدنِ یکی از زامبی‌هایی که بایستی با آن‌ها بجنگیم. بعد از یک نمایِ هوایی می‌بینیم که دور تا دورِ دیوارِ حائل، که سرزمینِ فلسطین باشد را، زامبی‌ها گرفته اند و مدام خودشان را به دیوار می‌کوبند. فلسطینی‌های وارد شده به اورشلیم شروع می‌کنند به خواندنِ سرودِ شادی(دعایی است یا چیزی که نمی‌فهمم). زامبی‌ها که صدا را می‌شنوند دیوانه‌وار خودشان را به دیوار می‌کوبند و از سر و کولِ هم بالا می روند تا حدی که یک نردبانِ جسدی درست می‌شود و از بالای آن زامبی‌ها می‌ریزند توی اورشلیم. ... صحنه‌ی آخرِ این سکانس، نابودی اورشلیم است و آتش گرفتنِ قبه الصخره.

این را هم داشته باشید. همین دوتا را هم که بگذاریم کنارِ هم می‌شود بخشی از جوابِ آن سؤال. کافی است به جای گزاره‌های بالا، مابه ازاهایِ دنیایِ واقعی را بگذاریم:

به جایِ ویروس، ایدئولوژی را بگذارید؛ به طورِ خاص دین، به طورِ خاص‌تر اسلام.

به جایِ زامبی، مبتلا به ویروس را بگذارید: مسلمان.

به جایِ فردِ سالم، فردی بی‌دین را بگذارید: کافر.

به جایِ عدم احساسِ درد، عدم اعتنای به درد را بگذارید: جانباز.

به جایِ با بدن جنگیدن، عملیاتِ انتحاری را بگذارید.

به جایِ بی‌مغز بودن، تحتِ فرمانِ یک عقیده بودن را بگذارید.

به جایِ زدنِ سر، زدنِ عقیده را بگذارید.

... و چیزهای دیگری که حول این مفاهیم می‌گردند.

با این حساب به نظرِ من زامبی از نگاهِ سینمای غرب، مسلمان و دین‌دار است. کسی که ذهن‌ش در اعتقادِ به عقیده‌ای است و برایِ تحقق آرمان‌های آن عقیده (هدفِ ویروس) تا پایِ جان ایستاده است. این نوع انسان تنها نمونه‌ی انسانی است که غرب برای‌ش چاره‌ی درستی ندارد، پس تنها کاری که می‌تواند بکند از بین بردن‌ش هست. جهانِ اباحه‌گر، این‌را به خوبی از تاریخِ اسلام فهمیده. دفاعِ مقدسِ ما، این را به خوبی به آمریکا نشان داده که جلویِ کسی که شهادت برای‌ش آرزو است را نمی‌شود با هیچ سلاحی گرفت. دهان و دندان، که راهِ انتقالِ ویروس است در این فیلم، استعاره‌ی کلام است که معجزه‌ی اسلام باشد. در صدر اسلام، خودِ قریش می‌گفت که مبادا به صحبت‌های این محمد گوش دهید که کلامِ این مرد جادو می‌کند. و از صدرِ آن تاریخ، رسانه‌ی غرب، این را به کنایه گرفته است در تثبیتِ حقِ ترسیدنِ خودش!

البته دلیلِ این‌که این‌ها را گفتم، صرفاً رمز گشایی نبود. چه این‌که رمز، تنها در گشایش‌ش هست که کارکرد پیدا می‌کند و اصلاً رمزگشایی بخشی است از سیستمِ "رمزگذاری"، که بدونِ آن، پیامی رد و بدل نمی‌شود. و من اگر این کار را به خیالِ خودم کرده‌ام، همه‌ی همت‌م به انتقالِ پیامِ دیگری نبوده، مسأله‌ی من در این مقال جاانداختنِ  این ابزارِ رسانه است که این‌قدر سازمان‌یافته محتوایِ یک فرهنگ را منتقل می‌کند و یک جورهایی انعامی است از جنسِ همان نمک‌پرور بودن که اول کار عرض کردم. زامبی مفهومی است که شاید پنجاه سال قدمتِ رسانه‌ای داشته باشد. این مفهوم اصلاً مالِ آمریکا و غرب نیست. این مفهومی بوده در آیین‌های جادوییِ هائیتی که قبیله‌ای است از قبایلِ آفریقا. و رسانه آن را مصادره کرده است، به نفعِ فرهنگِ خودش. حتی اولین فیلم‌های تاریخِ "زامبی"، برگردانِ مو به مویِ همان عقیده‌ی آباء و اجدادیِ هائیتی‌ها بوده که اسم‌ش را گذاشته بودند "فرهنگِ افسونِ هائیتی Haitian Voodoo Culture". حالا حساب کنید که چه‌طور رسانه‌های آمریکا، طیِ بیست سال، توانسته این مفهوم را مالِ خودش کند. و یواش‌یواش تعمیم‌ش بدهد به "آدم‌هایی که از مرگ نمی‌ترسند".

World War Z جدیدترین فیلم از این مجموعه است. راست‌ش را بخواهید صادق‌ترین‌ش هم هست. نمادپردازی‌های‌ش از همه‌ی نمونه‌های این جریان که من تا به حال دیده‌ام روتر است و سرراست‌تر. بی‌رودر بایستی به گوشِ مخملیِ من و شما نگاه کرده و گفته: «دلیلِ کشیدنِ دیوارِ حائل در اورشلیم، دور نگه داشتنِ مردمِ مظلومِ اورشلیم است از دستِ زامبی‌ها.» . و خب مخاطب باید دیگر خیلی هِپِل باشد که نفهمد "زامبی" در این قاموس یعنی چه. حتی در اسمِ اثر هم اشاره‌های جالبی هست: "جنگ جهانی ...". اولینِ جنگِ جهانیِ تاریخ، بعدِ میلادِ مسیح، جنگ‌های صلیبی بودند و این فیلم-در نشانه شناسیِ آن- دعوت دوباره‌ای است به همان چاره‌. (جالب است که بدانید یهودی‌ها بیش از مسیحی‌ها در جنگ‌های صلیبی نقش داشتند و آن گروهِ معلوم‌الحالی که اسم‌ش را فریماسون‌ها گذاشته‌اند را راه‌انداز اصلیِ این جنگ‌ها می‌دانند. در جایی از فیلم، مأمورِ موصاد به عنوان تنها راهِ چاره می‌گوید: «جایی رو برای قایم شدن انتخاب کن» و این همان چیزی است که برد پیت کشف می‌کند و به عنوان دکترینِ جنگ‌جهانی با زامبی‌ها به کار می‌برد. مهم‌ترین الگویِ فریماسون‌ها در به خیالِ خودشان اداره‌ی دنیا، مخفی شدن است، همان مسأله‌ای که حتی در تاریخ، به شکل تمسخر  به آن‌ها نسبت داده می‌شده: موش‌های فاضلاب.)

به نقشِ خیلی از کشورها هم در این فیلم و در قبالِ وظیفه(!)ی جهانی‌شان در این جنگ اشاره شده است. کره‌ی شمالی، جنوبی، هند، مراکش، اسرائیل. اما در کل، این فیلمی است که اسرائیل پرستیِ آن کم عیارتر از آمریکاپرستیِ آن است. برد پیت، در این فیلم نماینده‌ی آمریکاست. و هم‌اوست که آخرین پاسخ را برایِ مقابله با ویروسِ اسلام پیدا می‌کند. در این بین، آمریکا از قربانی کردنِ اسرائیل برای جنگِ آپوکالیپسی‌اش ابایی ندارد و در نهایت حتی اشاره دارد به مفهومِ آرماگدون و لزومِ قربانی شدنِ قومِ اسرائیل. حتی یکی از منتقدانِ خودشان (اگر اشتباه نکنم، جیم تودور، در سایتِ زک فیلم رویو)  هم این‌را مطرح کرده بود. یک آیه از متی آورده بود که:

“‘So when you see standing in the holy place “the abomination that causes desolation,” spoken of through the prophet Daniel – let the reader understand – then let those who are in Judea flee to the mountains. Let no one on the housetop go down to take anything out of the house. Let no one in the field go back to get their cloak. How dreadful it will be in those days for pregnant women and nursing mothers! Pray that your flight will not take place in winter or on the Sabbath. For then there will be great distress, unequalled from the beginning of the world until now – and never to be equalled again.” –Matthew 24:15-21

 

World War Z  فیلمی است با امتیازِ 7.1 از IMDB (از میانِ 174.791 کاربر تا تاریخِ 2 اکتبر 2013) و بودجه‌ی 190.000.000 دلار. باکس آفیسِ این فیلم، تا ام‌روز حدود 202.285.264 دلار فروش در آمریکا و 337.200.000 دلار در سایر کشورها را نشان می‌دهد که جمعاًً می‌شود 539.485.264 دلار. و این یعنی چیزی حدود 2.8 برابرِ بودجه فیلم. خلاصه‌اش کنم یعنی کلی دخل!

... و این‌همه بودجه،-اگر نه همه‌ی- لااقل بخشی از هم و غمّ‌ش نطقِ این گزاره‌هاست:

 

{1. زامبی‌ها موجوداتِ وحشتناکی هستند که بایستی از شرشان خلاص شد.

2. مسلمانان همان زامبی‌ها هستند.

پس: مسلمانان موجوداتِ وحشتناکی هستند که بایستی از شرشان خلاص شد.}

 

... و خب این یک‌جور منطق است دیگر. کلی هم ارسطویی است تازه؛ و به مزاقِ ایرانی جماعت، اتفاقاً خوش‌آینده. برد پیت، در نقشِ آن مأمورِ تحقیقِ سازمانِ ملل (که انتخابِ این‌هم خودش حکایتی دارد ...) در انتهای فیلم، می‌گوید:


-         اگر می‌تونید مبارزه کنید، مبارزه کنید. جنگِ ما تازه شروع شده ...

 

... و این واقعیتی است. اصلاً حقیقتی است. این همان سنتِ خداست. حق و باطل روزی در مقابلِ هم قرار خواهند گرفت و از آن‌روز گریزی نیست. فقط می‌ماند یک مسئله و آن‌هم این‌که «می‌خواهی در کدام جبهه باشی؟» ... همین.   

 





دانلود پی دی افِ "World War Z"

۹۲/۰۷/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد پورخسروانی

World War Z

زامبیسم

نظرات  (۳)

۱۱ مهر ۹۲ ، ۲۲:۰۲ سرباز شهاب
من خیلی فیلم می بینم اما علاقه ای به فیلم های زامبی ها ندارم.یعنی تا به حال سراغشون نرفتم.اما تا به حال این طور به قضیه شون نگاه نکرده بودم.خیلی روشن شدم!ممنون

۱۱ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۹ سجاد پورخسروانی

آمارهایِ سایتِ ویکی پدیا نشان می دهد که از سالِ 1932 تا 2013، دستِ کم 645 فیلمِ سینمایی با موضوعیتِ "زامبی" ساخته شده است. این آمار در موردِ سریال ها، پنج مورد است( 2003 تا 2012)؛ در موردِ بازی های ویدیویی 125 مورد است (1989 تا 2013)؛ در موردِ فیلم های کوتاه 25 مورد است (2003 تا 2012)؛ در موردِ فیلم های آماتور 50 مورد (1931 تا 2013)؛ در موردِ رمان ها، داستان های بلند و مجموعه های ادبی 60 مورد است (1921 تا 2012)؛ در موردِ آثارِ غیرداستانی 9 مورد است (2000 تا 2010)؛ و در موردِ کتاب های کمیک 40 مورد (1973 تا 2010) است. با احتسابِ حوزه های نشرِ دیگر و پروژه های رها شده یا نیمه تمام، می توان تقریبِ این آمار را به "1007" عنوان اثر در جهانِ رسانه ایِ غرب با موضوعیتِ Zombism زد. ... یعنی به طورِ میانگین از سالِ 1921 تا 2013، هر ساله ده اثر حولِ این جریان تولید شده است. من لیستِ این ها را گرفته ام، 64 صفحه آ-چهار فقط "اسمِ اثر" است.  

۱۹ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۱ سجاد پورخسروانی
چند اضافه:
* در یک گزاره اگر بخواهم دکترینِ این فیلم را برای مقابله با ویروسِ اسلام شرح دهم، بایستی بگویم: "از چشمِ مسلمانان پنهان شوید و جنگ جهانی ای علیهِ اسلام راه بیندازید ... عقیده ی دینی را با هر ابزاری که می دانید از دامنِ عالم پاک کنید!"

* جنگ جهانیِ زد، جنگِ زنده هاست (در تعریفِ آن ها) علیه مرده ها (ایضاً)؛ زنده ها مؤمنین اندیشه ی اومانیسمی اند و زنده ها، مؤمنین و مطیعین محضِ دینی، کسانی که اطاعتِ دین میراندتشان و زنده گیِ با زنده ها را به ازایِ زنده گیِ اخروی پس زده اند.

* معنی آیاتِ متی؛ از نسخه ی تفسیری:
15. پس وقتی آن چیز وحشت ناک را که دانیال نبی درباره اش نوشته است، ببینید که در جای مقدس برپا شده است(خواننده خوب توجه کند تا معنی را بداند) 16. آن گاه کسانی را که در یهودیه هستند به تپه های اطراف فرار کنند 17. و کسانی که روی پشت بام می باشند، به هنگام فرار حتی برای برداشتن چیزی داخل خانه نروند 18. و همین طور کسانی که در مزرعه ها هستند، برای برداشتن لباس به خانه برنگردند 19. وای به حال زنانی که در آن زمان آبستن باشند یا طفل شیرخوار داشته باشند 20. دعا کنید که فرار شما در زمستان نباشد یا در روز شنبه که دروازه های شهر بسته است، نباشد 21. چون در آن روزها مردم به چنان مصیبتی دچار خواهند شد که هیچ کس در عمرش ندیده است. [و نخواهد دید.]. سکانسِ مربوط به این آیات، دقیقه های 54:29 است تا حدودِ 1:10. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی