فامیلی های مرده شوی :: .: از همین خاک :.

.: از همین خاک :.

k h a k . b l o g . i r
سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

فامیلی های مرده شوی

[دسته بندی: روزنگاره]





بعضِ فامیلی ها فقط به درد مرده شویی می خورند. یعنی نسبتی اند که تنها در مصیبت خلاصه می شود. خلاصه  ی همه ی صله های ش در عرضِ تسلیت است. فرضاً بابایی که تا همین دی روز سایه اش را با تیر می زدی، ام روز در مصیبت ش حاضر می شوی و عرضِ ... . من نمی فهمم این چیزها را، البت شکی توی کم فهمی ام نیست اما حداقل به ازایِ چهار تا فیلمِ کمدی ای که در سراسرِ عمرم دیده ام می دانم که این نسبت از فامیل یت ژانرش "کمدی" است. مضحک است، یعنی حتی طنز هم نیست. طرف اصولاً باید توی قلب ش ریسه رود. معنی نمی دهد که ناراحت از مرگِ کسی باشی که پیش تر مرگ ش را می خواستی. اگر هم اخلاق باشد، گورِ پدرش که حالا پیدای ش شده. فامیلی های ما هم کم کم ک-تا آن جا که من دیده ام- دارد همین طور می شود: خالی از محبت و ادایی به مدنیت. تشریفات یعنی صله ی رحم در این مدل. در این منش قلب ها چون گنجایش محبتِ زنده ها را ندارند، رو می آورند به حبِّ میّت ها! حکایت ش هم کم نیست:

بعدش هم یک دوباری عیادت و تب و تابِ "ان شاءالله به تر می شود" و دوباره برگشتن به "اسم ش را نیاور"! انگار این شکنجه گرها که طرف را تا پایِ مرگ می برند، بعد می فرستند بیمارستان. هر که نداند فکر می کند این ها به یک جایی که می رسد دل شان می سوزد، نمی دانند که درمان برای درد دادن است.

و ... و... و... . همه ی امثالِ فامیلی های مرده شوی. من این فامیلی ها را نمی فهمم، و حتی من بابِ حسن نیت و حلال کردنِ میت هم که شده سر قبرشان نمی روم. چون آدم اگر خیلی هنرِ حلال کردن داشته باشد باید زنده را حلال کند که هم چنان جان دارد و می تواند نمک روی زخم آدم بپاشد، والّا مرده بخشی که ... بگذریم.    



نوشته شده توسط سجاد پورخسروانی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

فامیلی های مرده شوی

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

[دسته بندی: روزنگاره]





بعضِ فامیلی ها فقط به درد مرده شویی می خورند. یعنی نسبتی اند که تنها در مصیبت خلاصه می شود. خلاصه  ی همه ی صله های ش در عرضِ تسلیت است. فرضاً بابایی که تا همین دی روز سایه اش را با تیر می زدی، ام روز در مصیبت ش حاضر می شوی و عرضِ ... . من نمی فهمم این چیزها را، البت شکی توی کم فهمی ام نیست اما حداقل به ازایِ چهار تا فیلمِ کمدی ای که در سراسرِ عمرم دیده ام می دانم که این نسبت از فامیل یت ژانرش "کمدی" است. مضحک است، یعنی حتی طنز هم نیست. طرف اصولاً باید توی قلب ش ریسه رود. معنی نمی دهد که ناراحت از مرگِ کسی باشی که پیش تر مرگ ش را می خواستی. اگر هم اخلاق باشد، گورِ پدرش که حالا پیدای ش شده. فامیلی های ما هم کم کم ک-تا آن جا که من دیده ام- دارد همین طور می شود: خالی از محبت و ادایی به مدنیت. تشریفات یعنی صله ی رحم در این مدل. در این منش قلب ها چون گنجایش محبتِ زنده ها را ندارند، رو می آورند به حبِّ میّت ها! حکایت ش هم کم نیست:

  • ما یک پسرعمویی داشتیم که تا نرفت زیرِ پژو و درب و داغان نشد، خاطرش را به دل مان نیاوردیم ...

بعدش هم یک دوباری عیادت و تب و تابِ "ان شاءالله به تر می شود" و دوباره برگشتن به "اسم ش را نیاور"! انگار این شکنجه گرها که طرف را تا پایِ مرگ می برند، بعد می فرستند بیمارستان. هر که نداند فکر می کند این ها به یک جایی که می رسد دل شان می سوزد، نمی دانند که درمان برای درد دادن است.

  • ما یک عمه ای داشتیم که تا طلاق نگرفت و بچه هاش را شوهرش از چنگ ش درنیاورد ...
  • ما یک عمو داشتیم که تا بچه اش نمرد و با دست هاش توی قبرش نگذاشت ...
  • ما یک برادری داشتیم که تا دست گیر نشد و زندان نیفتاد ...
  • ما یک پسرخاله ای داشتیم که تا" اُوِردُز" نکرد و کارش به کما نکشید ...

و ... و... و... . همه ی امثالِ فامیلی های مرده شوی. من این فامیلی ها را نمی فهمم، و حتی من بابِ حسن نیت و حلال کردنِ میت هم که شده سر قبرشان نمی روم. چون آدم اگر خیلی هنرِ حلال کردن داشته باشد باید زنده را حلال کند که هم چنان جان دارد و می تواند نمک روی زخم آدم بپاشد، والّا مرده بخشی که ... بگذریم.    

۹۲/۰۵/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد پورخسروانی

فامیلی های مرده شوی

نظرات  (۱)

هر روز که گذشت زبان مشترک کمتر شد. بچه ها و شأن ها بزرگ شدند. تحصیل کردند و زبانشان تخصصی شد. شأن پیدا کردند و گرچه نمیدانم از کجا و با چه میزانی.
حالا دیگر تنها یک وسطو و قایم باشک کافی نبود تا با پسر عمو و دختر دایی و ... کافی نبود برای اینکه از دیدار هم خوشحال شویم. 
اشتراک، فامیل بود. دور هم نشستن ها تلویزیون بود. مناسبت لازم بود تا ملاقات صورت گیرد. باید از قبل خبر می دادی به میهمانیشان می روی. بیش از دو روز ماندن علامت سوالی بزرگ بوده و دلیل موجهی می خواست. 
حجم سیاره ثابت و انسان بزرگ شده بود. جا تنگ بود...
ولی هنوز سفره هایی هستند که پهن و سبز و سرشارند... آدم هایی هستند که این واگیر مریضشان نکرده... همین نزدیکی ها هستند ... تو با کدامشان می مانی؟
پاسخ:
نمی دانم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی