cancoی مشکی :: .: از همین خاک :.
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «cancoی مشکی» ثبت شده است


همین جوری هاست دیگر، وقتی چیزی برای ورزیدن نداشته باشی، چیزی هم برای نوشتن نخواهی داشت. اینی را هم که الآن دارم می نویسم حتم مالِ ذوق زده گیِ"ایول کم الله"ی است که رفیقِ نه چندان مفارقت دارم به "Canco"ِ مشکی ام گفته. (درباره ی قلم م اظهار لطف کرد و  از آن رو که قلم م cancoی مشکی است پس لابد ...).

راست است. راستِ راست، این که جماعتِ بنویس خودش را در نوشتن بازمی یابد و جماعتِ دیگر خودشان را در دیگرها. اما نمی دانم چون است که چندی بی خیال خویش یابی شده ام، تا آن جا که وبلاگِ دیر به روز شونده ی ما را هم موردِ لطفِ "پس چرا دیگر چیزی نمی نویسی؟" قرار داده اند. بگذریم، لطفِ شرحِ حال، نه به تغییر احوال است و نه به سبک سازیِ بار، که این هر دو را وقتی محمل، که همان "دل" باشد  نه باشد، پس دیگر این روده درازی ها همه لاف است.

دل م خیلی داستان می خواهد. خیلی خیلی. اما همان دل م باز، به نوشتن نمی رود. اصلاً دل وقتی بی دل دار شد همین جوری ها بی بخار هم می شود. و دلِ بی بخارم را چه فایده این که برای وان نوت سفره کنم؟ هان؟ خدا ما را ول کرده، ما خودمان را و او را ... دیگر، دیگرها چه اهمیتی دارد. اگر عمری بود و توفیقی "شهر نو" را انجام می کنم و همین. می نشینم گوشه ای به اشهد گفتن. ... و آن هم نه از رویِ امید، که تنها من حیث التوجیح ... یا ... چه می دانم. الآن هم مثل باقیِ وامانده گی های م بولدیکِ "نمی دانم" حتمی است و مکرر. پس ول کنم این روده درازی ها را ... و فقط همین: دل م خالی است. مثلِ یک تنگِ بی ماهی، مثلِ یک بلورِ بی شمع، مثلِ ... مثلِ ... همین دل.

سجاد پورخسروانی
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ اضافه