نسبتِ نسبی :: .: از همین خاک :.
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نسبتِ نسبی» ثبت شده است


[دسته بندی: روزنگاره]




رابطه ها برای من هم نسبی و سببی ند، منتها رابطه های نسبی برای من آن هایی هستند که من در تقریرشان سهمی نداشته ام. رابطه هایی که خیلی "عمد"ی نیستند؛ مثلِ تقریرِ تو از قرارهای زیرشکمی. یا مثلاً ورودت به یک مدرسه ی دولتی و رفتن ت زیرِ دستِ مدیر آن مجموعه. یا برداشتن یک درسِ عمومیِ دو واحدی و هم کلاس شدن با جماعتی که جز همان کلاس با هم توافقی ندارند. یا بعدها هم کار شدن با عده ای بر سرِ توافقی به نامِ حقوق؛ همه ی این ها شبیهِ هم است. تو همان قدر که برای "بچه ی ننه بابا ی ت شدن" زحمت کشیده ای، برای رفتن زیرِ دستِ فلان مدیر هم. پدر و مادرِ تو یک بچه ای می خواستند-حالا هم چین اصراری هم نبود که آن بچه تو باشی-، و حالا تو شده ای آن بچه. در نسبتِ نسبی هیچ فرقی بین پدر و مادر با فلان فامیلِ درجه چندم یا یک آدمِ ناخواسته ی دیگر توی زنده گی ات وجود ندارد. نمی گویم که ارزِ این ها یکی است، اما فرقِ چندانی هم وجود ندارد. ارادتِ تو می تواند آنی نسبتِ به این نسب ها شکسته شود. مثالِ محسوس ش هم زیاد. من تا یک مدت پیش یک زن عمویی داشتم که دیگر حالا ندارم؛ حالا یک زن عمویِ دیگر دارم. یعنی همه ی آن لب خندها و جک های زورکی که توی آمد و شد فامیلی با طرف مبادله می کردیم الآن کوفت هم حساب نمی شود. خودِ یارو هم دیگر کوفت حساب نمی شود. و تازه این رابطه زمانی روشن تر می شود که مثلاً من جایِ دختر یا پسرِ آن زن باشم؛ این طوری می شود: من تا دی روز یک مادر داشتم، و حالا ندارم. و از الآن به بعدی که بابا ازدواج کرد، یکی دیگر دارم. به همین راحتی.1   

اما در رابطه ی سببی این مسئله فرق می کند. رابطه ی سببی یعنی رابطه ای که تو "عزم"ی و "سهم"ی در به وجود آوردن ش داشته ای. برای دوست شدن با یک نفر تلاش کرده ای. عزم ریخته ای که بروی سر کلاسِ فلان استاد. رفیق بودن و شاگرد بودن یک رابطه ی سببی است. آدم ها به "عمد" مسبب یک رابطه اند. هر دو نفرشان برای به وجود آمدن این رابطه کاری کرده اند. که اگر نه همین هم می شد نسبی. "پدر و مادر بودن" هم بیش از این که نسبی باشد "سببی" است. پدر و مادر باید برای پدر و مادر بودن زحمت بکشند. فرزند هم همین طور. بله، می شود یک نفر پدرِ یک نره خری باشد، اما آن یارو پسرِ این-من حیثِ سببی- محسوب نشود.

 سبب یعنی تلاشِ یک نفر برای داشتنِ نسبتی با یک نفر دیگر. نسبت چیزی است که آدم برای آن زحمت کشیده است؛ نسبتِ بدونِ تلاش نسبت نیست، فقط نسب است. به خاطرِ همین هم رابطه های سببی بیش تر از رابطه های نسبیِ برای من ارزش دارد. عنوان ش هر چه می خواهد باشد، من به دوستیِ چهارساله ام با فلان هم کلاسیِ لُرم بیش تر از فلان عمویِ مفنگی که ختمِ رابطه اش با من یک "نام خانه واده گی" است احترام می گذارم. همین.          

 

--------------------

  1. البته من رابطه های سببیِ ناموفق را انکار نمی کنم. یک زنی با یک مردی یک رابطه ی زن و شوهریِ سببی ایجاد می کنند. این رابطه ممکن است منفی شود، ولی هنوز سببی است. من با این مشکلی ندارم. حرف م سرِ این است که بعضی رابطه ها، حتی همین زن و شوهری گاهی فقط نسبی ند. زن هیچ ربطی به مرد ندارد. و هیچ تلاشی هم برای باربطی نمی کند. هیچ تلاشی هم برای بی ربطی نمی کند. و این دو تا مثلِ گل و بلبل تا آخر عمرشان در پایین تنه ی هم و امورات زناشویی و قوتی دارایِ یک نسبتِ نَسَبی می مانند، همین.
سجاد پورخسروانی
۰۵ دی ۹۳ ، ۰۱:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ اضافه