بایگانی اسفند ۱۳۹۳ :: .: از همین خاک :.
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است


[دسته بندی: روزنگاره]




یکی از بحث های مخاطب شناسی در رسانه، دعوایِ اولویتِ مردم یا انتظار مخاطب است. یعنی چه؟ یعنی اساسِ رسانه را اگر "سرگرمی" بگیریم باید به ازایِ هر مطلب که قصدِ رسانه ای کردن ش را داریم، سهمِ "سرگرمی"ش را اول حساب کرده باشیم. برای مثال ما 100 نفر جمعیت داریم، یک: از این جمعیت، چند درصد دست رسی به رسانه دارند؟ دو: جمعیتی که دست رسی به رسانه دارند، از چه تنوعِ فرهنگی ای برخورداند؟ پراکنده گی این جماعت چه طور است؟ و در این تنوع هر فرهنگی چه مطالبه هایی را از رسانه دارد؟

این پرسش ها کمک می کند که رسانه به عنوانِ "فروشنده" عمل کند. رسانه به یک تقسیم بندی درصدی می رسد: از صد مخاطبِ من، بیست تاشان تلویزیون ندارند. 80 تاشان دارند. از این 80 تا، سی تاشان غیرمذهبی ند، 50 تاشان مذهبی. از این 30 تا غیر مذهبی، 15 تاشان از "ورزش، خوراک و لباس" خوش شان می آید، 3 تاشان از "مباحثه های فلسفی و سیاسی"، و 12 تاشان هم از "موسیقی و رقص و آواز". مذهبی های 50 تایی، 10 تاشان تحصیل کرده و دانش گاهی اند، 10 تاشان کارمند دولت ند، 8 تاشان کشاورزند و 22 تاشان هم روحانی. شاخص هایی مثلِ جنسیت، مثلِ سن، وضعیت تأهل، وضعیتِ معاشی، علایق سیاسی و اجتماعی، سابقه ی خانه واده گی و مهم تر از همه "امیال شخصی" و دیگرها را که به این وارد کنیم تازه می توانیم یک ملاک داشته باشیم برای تخصیصِ وقتِ رسانه به موضوع(سیاسی، اقتصادی، پزشکی، مذهبی و ریزموضوعاتِ این ها) و نوع برنامه(سریال، اخبار، فیلم سینمایی و تلویزیونی، تاک شو، سوپ شو و ...)*. این جوری دیگر مثلاً تلویزیون برنمی دارد سرِ غذا خوردن تصویرِ کودکانِ پوست و استخوانِ آفریقایی را بگذارد که طرفِ وقتی نگاه به بشقابِ برنج ش می کند حال ش از خودش به هم بخورد.

اولویتِ رسانه به مطالبه ی مردم است. به این که مردم "دوست دارندچه ببینند؟". وظیفه ی رسانه هیچ ربطی به صلاحِ مردم ندارد، فقط بحثِ علایق است. همین. رسانه حق ندارد برای مردمی که شادند زیارت عاشورا پخش کند یا برای مردمی که غم گین ند سرود ملی یا جشنِ نیمه ش شعبان. آدم ها عقربه های کوک شده به تاریخ های مشخص نیستند که بر طبقِ تقویم کشورشان عمل کنند. آدم ها حق دارند هر وقت که می خواهند شاد باشند یا غم گین و رسانه حق ندارد نوعی بودن را به آدم ها حقنه کند. رسانه حقِ مردم است، ولی مردم حق رسانه نیستند.

این جوری ها -خیلی می بخشید-، تلویزیون غرب توی یکی از شبکه های به خصوص ش، اگر شده پورن هم نمایش می دهد. مذهبی ها برنمی گردند بگویند نمایش ندهید؛ فقط می روند سراغِ رسانه ی به خصوصِ خودشان. شبکه های دولتی، مطالبه های دولت را نشان می دهد، سلایق و علایقِِ کت شلواری ها را و شبکه های خصوصی علایقِ مخاطبان شان را. هیچ شبکه ای منفرد از مخاطب ش عمل نمی کند. یکی از معناهای فیدبک، احوال گیریِ مخاطب است. آدم اگر بی خود دل ش می خواهد، رسانه باید بی خود شود. من رسالتی جز این برای رسانه نمی بینم. اساسِ رسانه و اصالتِ رسانه به این است. مطلوبِ رسانه، مطلوبِ مردم است؛ هیچ رسالتِ برتری وجود ندارد. اصلاً هیچ رسالتی وجود ندارد(و الا من اسمِ این پُست را می گذاشتم رسالتِ رسانه، نه مطلوبِ رسانه)! آگاهی بخشیِ "پیام برگونه" ای یعنی کشک. رسالتِ هنرمندی وجود ندارد، مطلوبِ هنرمند است، مطلوبِ رسانه است و مطلوبِ مخاطب. 

یک نگاهِ سریع به موضوعاتِ رسانه ای مثلِ تلویزیون، در ایران، و مقایسه اش با موضوعاتِ رسانه ای صحیح المطالبه تر مثلِ فیس بوک، خیلی راحت این تعارضِ "اولویت ها و انتظار"ها را در مخاطبِ ایرانی و رسانه ی ایرانی مشخص می کند.  رسانه ی ملی فقط زمانی می تواند موفق باشد که اولویت بندی های ش بشود یک چیزی مثلِ فیس بوک. شما این طور فکر نمی کنید؟ به درک. همین. 

-------------------------

* این مسئله در موردِ ریز موضوعات و خاصه ریزرسانه ها هم صدق می کند. برای مثال، ژانر خودش یک ریزرسانه است که می تواند از لحاظِ موضوعی به دسته ای خاص تخصیص شود. 

سجاد پورخسروانی
۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ اضافه

[دسته بندی: روزنگاره]




از آن جا که تجربه های اجتماعی ثابت کرده اند که نقشِ "هم خونی" در تأثیرگذاری های شخصیتی هم چین هم نقشی نیست، به گمان م به این نتیجه رسیده ام که نمی خواهم "هم خون"ِ کسی باشم. پدرِ کسی یا پسرِ کسی، برادرِ کسی یا(خواهرِ کسی؟) داییِ کسی ... . تنها نقشی که در بازه ی فردیتِ یک نفر "محرم" است، نقش رفاقت است. و این آن چیزی است که می تواند مؤثر هم نشینیِ کسی افتد. این رفقا هستند که دارند با هم زنده گی می کنند یا با هم رشد می کنند؛ این رفقا هستند که برهم تأثیر می گذارند وهم را در نوعی شدن شریک می کنند. دیگران، هر کس هم که باشند -پدر، مادر، برادر ... هر که- خارج از این قائله هیچ ند. و شاید مؤثرترین نقش شان در زنده گی آن طرف دوام حیاتی یارو من حیثِ "بقا" بوده باشد. نقشی در حدِ طبیعت، امنیت، تمدن و یا خدا. "خانه واده" هر قدر هم که در "خون" و "خانه" منتسب به یک "واده" باشد، بی رفاقت، هیچ است: گروهی از آدم ها که نه هم دیگر را می شناسند، نه می فهمند، نه می خواهند بشناسند و بفهمند، و نه می توانند. گروهی که فقط گردآمده اند برای تجلیل تولد و عزا و عروسی. گروهی که فقط تاریخ تولد هم را می دانند و سال گردِ هزار اتفاق موسمیِ مسخره ی زنده گی هم را. آدم هایی که اگر همین ها-لحظه های کوچک مشترک- را هم ازشان بگیری، دیگر هیچ ربطی به هم ندارند. آدم های تنهای تنهای تنها. همین.    

سجاد پورخسروانی
۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ اضافه