کبوترهای کودن
[دسته بندی: روزنگاره]
به جانوری هم اگر بنا باشد روزی تشبیه م کنند، ترجیح می دهم آن جانور گنجشک باشد. از آن جا که خیال م راحت است کسی ما را به عقاب و شاهین و این جک و جانورانِ با ابهت تشبیه نخواهند کرد، پس حداقلِ تقاضای م این است که به گنجشک م بخوانند. یا حداقل ترش این که لااقل کبوترم نه! این جانور آخر آن قدر کودن است و حقیر که هم چو منِ کوچکی هم رغبت شبیه بودن ش را ندارم. الاغ هم حتی از این جانور بیش تر چیزی مثلِ عقل توی کله اش دارد. حداقل گه گداری یکی دو تا جفتک می پراند و دل ش خوش می شود، اما این جانوران پرپوشیده ی بال دار آن قدر حقیرند که به هر دانه ای مونس می شوند و مضحکه ی دستِ آدمی که برقصاندشان و کیف ش را ببرد. قفس برایِ کبوتر لانه است، اما تا به حال گنجشکِ زنده درون قفس دیده اید؟ ... من که ندیده ام. یک بار هم که به تله اش گرفتم، آن قدر خودش را به دیواره های آن قفس کوبید که مجبور شدم آزادش کنم. یادِ شعری از قیصر افتادم؛ اسم ش: مغالطه ی درست.
راستش را بخواهید، کلاً خیلی از جانورانِ اهلی خوش م نمی آید. نمی چسبد این که جانور بود و اهلی، آن هم اهلیِ آدم. وحشی ترینِ موجودات، مزین به لباسِ تمدن. بگذریم. فقط همین: "اگر روزی خواستید به جانوری صدای م کنید، ترجیح می دهم آن فحش، لفظِ وحشیِ گنجشک باشد". همین.
آری اگر
در باز بود و
باز پرنده
پس در پرنده است
و همچنین اگر
در بسته بود و
بسته پرنده
پس باز در پرنده است
اما دری که باز نباشد
دیگر نه در، که دیوار ...
اما پرنده بسته اگر باشد
دیگر پرنده نیست، که مردار ...
(قیصر امین پور/ دفتر "گلها همه آفتابگردانند")