Listen To Your Heart :: .: از همین خاک :.

.: از همین خاک :.

k h a k . b l o g . i r
شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۵ ق.ظ

Listen To Your Heart

[دسته بندی: درباره ی تولیدات فرهنگی]



نمی خواهم از این حرف های درِ بوقیِ "هر که در این دایره محرم تر است ..." بزنم. اما نگاه کنید: همه ی دنیا دارد خودش را جر می دهد که "خوش حال" باشد و "این دو روزه" را به "خوش روزه گی" بگذراند و عینِ خیال ش هم نیست که این خوش بودن ش چه کارها که دستِ دیگران نداده؛ و دوباره کلِ دنیا دارد شب ش را روز می کند که به اباهی گری اش برسد ... همه ی دنیا مؤمنِ لیبرالیسم شده است و کت شلوار می پوشد و اداهایِ مجلسی یاد می گیرد که چنگال ش را با دستِ چپ ش بگیرد یا آروغ ش را بعدِ شامپاین ش بزند و ... و ... و...؛ و یک طرفِ دیگرِ دنیا گروهِ اندکی سعی می کنند که آرمان داشته باشند و بشوند "جمهوریِ اسلامی". آن وقت یکی از میانِ همه آن دنیایِ خودپرست برمی دارد و "Listen to your Heart" می سازد و یکی نیست که این ورِ دنیا "به ندایِ قلب ت گوش کن" را (فقط) بگوید.  ... و دوباره یکی این ورِ دنیا، همه ی افتخارش این است که کپیِ وطنیِ هرزه نگاری هایِ Hangover را بسازد وبه اسمِ "همه چی آرومه!" به خوردِ ملت بدهد.

هیچ چیز آرام نیست توی این دنیا. از این طرف رقبایِ قدرت دَم گرفته اند به سگ نعره ی خدمت برایِ اربابانِ سرمایه داری شان  و از آن طرف آدم ها میانِ زنده گی و مرده گی می جنگند. از یک طرف به اسمِ دین چپاول ت می کنند و از طرفی به اسمِ سکولار برهنه ات. از یک طرف شعارت می دهند و اعتبارت را می گیرند و از طرفی اعتبارِ کاغذی ات می دهند و شعارهای ت را می گیرند؛ و اما ناگهان فیلمی از میانِ این همه جنجالِ رسانه ها، بی هیاهو (و بدون  این عربده کش های ریشوهای مجالسِ ما) آرام درِ گوش ت می گوید که:  "به ندایِ قلب ش گوش بده". همین. بدون هیچ جانگولگ بازیِ اضافه. 

فیلمِ شریفی است. ساختِ سالِ 2010  است و خب مشخص است که آمریکایی. اما با موتیف های انگلیسی. ماجرای یک پسره ی گارسونی است که عاشقِ دخترِ کَری می شود( حالا اگر ناشنوا مطبوع تر است پس همان). پسرک مادر ندارد و دخترک پدر. و لابد از این منطق چینی های فرویدی که "بله! عشق زاده ی مضایقه های کودکی است و ..." از این اراجیف. اما تازه ماجرا از این جا شروع می شود. از این جا که دیگر معادله های جنسی در کار نیست و همه اش حرف است و نگاه است و حرف( که البته تو باور نکن). و کنش های لطیفی که تنها طفیلیِ منع کردن های دیگران نیست، بل که درباره ی باوری است که دنیا از "تو" به "تو" داده است. یک دختر که می خواهد موزیسین باشد، می خواهد عاشق کسی باشد، می خواهد زیبایی را با همه ی ارکان ش لمس کند و زیبا زنده گی کند، اما، دنیا به ش انشاء کرده است که "تو کَری" و پس همه ی تبعات ش (که اجتماع برای ش تعریف کرده) خفت ش. دخترک به تر از خیلی های دیگر می فهمد، فکر می کند، لمس می کند و با مسائل رو به رو می شود. یارو 21 سال نشنیده و کَر خطاب شده  و پلشتی های دنیا را هم دیده، اما هم چنان لب خندش زیباترین لب خندِ تویِ آن فیلم است(حالا گیر ندهید که چه هیزی هستی و چه ...) لب خندی زیبا اما غم گین. باور کرده که چیزی از دیگران کم دارد. از "مادرش" (که این جا سزاست یکی دو تا فحشِ جانانه بخوابانیم تویِ آن پوزه ی نکره اش) نمی ترسد، از دور و بری ها و هم کلاسی های ش نمی ترسد، از دنیا نمی ترسد - دل گیر می شود البت، اما نمی ترسد- .  از چیزی که می ترسد"خودی"ست که انسان ها در نگاه شان از او ساخته اند. از "خودش" می ترسد. و این ترسیدن او را دست و پاچلفتی ترین آدمِ دنیا کرده است انگار ... (و بقیه ی داستان که به قولِ ویکی پدیا باید این جای ش یک باکس بگذارم و بنویسم: "خطرِ لوث شدن"!). به تر است خودتان بروید و ببینید. آن دو تا صحنه ای هم که دارد-من دیده ام(!)-منکری اش کم تر از صدا و سیما ساخت هایِ ماست. 

--------

بعدالتحریر(!):

  1. بنا داشتم از انتخابات بنویسم و این گرانیِ قلم م را( بر وزنِ گرانیِ گوش، نه گرانیِ نفت!) یک جورهایی با این حال و هوا عوض کنم، که این فیلم به پست م خورد. و چه بسیار شیرین و مبارک ش می دارم. که عاقبتِ قبر را نه این دعواهایِ سیاسی مشخص می کند و نه آن تقلاهایِ "کاندیدِ محبوبِ من".( مشخصاً فیلم هم ایضاً!!!) دیدم تویِ این احوالاتی که مدام نگرانِ جسم م هستم و گرانی اش(باز بر همان وزن) و هی چنگ  انداخته ام به یقه ی خدا، این به ترین چیزی بود که می توانست آرام م کند. آن شعرکِ اولِ سیاهه را که آوردم عمدم این بود که بگویم این حرف ها هیچ گاه جوابِ دل م نشدند -و خب شاید این اشکالِ دلِ من باشد- اما، این نود دقیقه ایِ آمریکایی ناجور دل م را سیلی زد و نشاند سرِ جای ش. حالا یک جورهایی دل م مؤمن شده که نازیبایی ای هم اگر در دنیای خدا هست، اشکالِ از خلقتِ او نیست، از تعریفِ ماست از زیبایی. نقصان چیزی است که ما تعریف کرده ایم و نازیبایی. و این در حالی است که تکه های قلب مان را سال هاست که بنجل کرده ایم و گذاشته ایم برایِ روزِ مبادا. ... بگذریم. از این حرف های مفت بگذریم، فقط بروید این فیلم را ببینید. همین. 
  1. مشخصاتِ کار هم برایِ دانلود اگر خواستید این هاست:

نام اثر: Listen To Your Heart

سالِ تولید: 2010

کارگردان: Matt Thompson

نویسنده: Kent Moran

ساخت کشورِ آمریکا.

 

 

             



نوشته شده توسط سجاد پورخسروانی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

Listen To Your Heart

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۵ ق.ظ

[دسته بندی: درباره ی تولیدات فرهنگی]



نمی خواهم از این حرف های درِ بوقیِ "هر که در این دایره محرم تر است ..." بزنم. اما نگاه کنید: همه ی دنیا دارد خودش را جر می دهد که "خوش حال" باشد و "این دو روزه" را به "خوش روزه گی" بگذراند و عینِ خیال ش هم نیست که این خوش بودن ش چه کارها که دستِ دیگران نداده؛ و دوباره کلِ دنیا دارد شب ش را روز می کند که به اباهی گری اش برسد ... همه ی دنیا مؤمنِ لیبرالیسم شده است و کت شلوار می پوشد و اداهایِ مجلسی یاد می گیرد که چنگال ش را با دستِ چپ ش بگیرد یا آروغ ش را بعدِ شامپاین ش بزند و ... و ... و...؛ و یک طرفِ دیگرِ دنیا گروهِ اندکی سعی می کنند که آرمان داشته باشند و بشوند "جمهوریِ اسلامی". آن وقت یکی از میانِ همه آن دنیایِ خودپرست برمی دارد و "Listen to your Heart" می سازد و یکی نیست که این ورِ دنیا "به ندایِ قلب ت گوش کن" را (فقط) بگوید.  ... و دوباره یکی این ورِ دنیا، همه ی افتخارش این است که کپیِ وطنیِ هرزه نگاری هایِ Hangover را بسازد وبه اسمِ "همه چی آرومه!" به خوردِ ملت بدهد.

هیچ چیز آرام نیست توی این دنیا. از این طرف رقبایِ قدرت دَم گرفته اند به سگ نعره ی خدمت برایِ اربابانِ سرمایه داری شان  و از آن طرف آدم ها میانِ زنده گی و مرده گی می جنگند. از یک طرف به اسمِ دین چپاول ت می کنند و از طرفی به اسمِ سکولار برهنه ات. از یک طرف شعارت می دهند و اعتبارت را می گیرند و از طرفی اعتبارِ کاغذی ات می دهند و شعارهای ت را می گیرند؛ و اما ناگهان فیلمی از میانِ این همه جنجالِ رسانه ها، بی هیاهو (و بدون  این عربده کش های ریشوهای مجالسِ ما) آرام درِ گوش ت می گوید که:  "به ندایِ قلب ش گوش بده". همین. بدون هیچ جانگولگ بازیِ اضافه. 

فیلمِ شریفی است. ساختِ سالِ 2010  است و خب مشخص است که آمریکایی. اما با موتیف های انگلیسی. ماجرای یک پسره ی گارسونی است که عاشقِ دخترِ کَری می شود( حالا اگر ناشنوا مطبوع تر است پس همان). پسرک مادر ندارد و دخترک پدر. و لابد از این منطق چینی های فرویدی که "بله! عشق زاده ی مضایقه های کودکی است و ..." از این اراجیف. اما تازه ماجرا از این جا شروع می شود. از این جا که دیگر معادله های جنسی در کار نیست و همه اش حرف است و نگاه است و حرف( که البته تو باور نکن). و کنش های لطیفی که تنها طفیلیِ منع کردن های دیگران نیست، بل که درباره ی باوری است که دنیا از "تو" به "تو" داده است. یک دختر که می خواهد موزیسین باشد، می خواهد عاشق کسی باشد، می خواهد زیبایی را با همه ی ارکان ش لمس کند و زیبا زنده گی کند، اما، دنیا به ش انشاء کرده است که "تو کَری" و پس همه ی تبعات ش (که اجتماع برای ش تعریف کرده) خفت ش. دخترک به تر از خیلی های دیگر می فهمد، فکر می کند، لمس می کند و با مسائل رو به رو می شود. یارو 21 سال نشنیده و کَر خطاب شده  و پلشتی های دنیا را هم دیده، اما هم چنان لب خندش زیباترین لب خندِ تویِ آن فیلم است(حالا گیر ندهید که چه هیزی هستی و چه ...) لب خندی زیبا اما غم گین. باور کرده که چیزی از دیگران کم دارد. از "مادرش" (که این جا سزاست یکی دو تا فحشِ جانانه بخوابانیم تویِ آن پوزه ی نکره اش) نمی ترسد، از دور و بری ها و هم کلاسی های ش نمی ترسد، از دنیا نمی ترسد - دل گیر می شود البت، اما نمی ترسد- .  از چیزی که می ترسد"خودی"ست که انسان ها در نگاه شان از او ساخته اند. از "خودش" می ترسد. و این ترسیدن او را دست و پاچلفتی ترین آدمِ دنیا کرده است انگار ... (و بقیه ی داستان که به قولِ ویکی پدیا باید این جای ش یک باکس بگذارم و بنویسم: "خطرِ لوث شدن"!). به تر است خودتان بروید و ببینید. آن دو تا صحنه ای هم که دارد-من دیده ام(!)-منکری اش کم تر از صدا و سیما ساخت هایِ ماست. 

--------

بعدالتحریر(!):

  1. بنا داشتم از انتخابات بنویسم و این گرانیِ قلم م را( بر وزنِ گرانیِ گوش، نه گرانیِ نفت!) یک جورهایی با این حال و هوا عوض کنم، که این فیلم به پست م خورد. و چه بسیار شیرین و مبارک ش می دارم. که عاقبتِ قبر را نه این دعواهایِ سیاسی مشخص می کند و نه آن تقلاهایِ "کاندیدِ محبوبِ من".( مشخصاً فیلم هم ایضاً!!!) دیدم تویِ این احوالاتی که مدام نگرانِ جسم م هستم و گرانی اش(باز بر همان وزن) و هی چنگ  انداخته ام به یقه ی خدا، این به ترین چیزی بود که می توانست آرام م کند. آن شعرکِ اولِ سیاهه را که آوردم عمدم این بود که بگویم این حرف ها هیچ گاه جوابِ دل م نشدند -و خب شاید این اشکالِ دلِ من باشد- اما، این نود دقیقه ایِ آمریکایی ناجور دل م را سیلی زد و نشاند سرِ جای ش. حالا یک جورهایی دل م مؤمن شده که نازیبایی ای هم اگر در دنیای خدا هست، اشکالِ از خلقتِ او نیست، از تعریفِ ماست از زیبایی. نقصان چیزی است که ما تعریف کرده ایم و نازیبایی. و این در حالی است که تکه های قلب مان را سال هاست که بنجل کرده ایم و گذاشته ایم برایِ روزِ مبادا. ... بگذریم. از این حرف های مفت بگذریم، فقط بروید این فیلم را ببینید. همین. 
  1. مشخصاتِ کار هم برایِ دانلود اگر خواستید این هاست:

نام اثر: Listen To Your Heart

سالِ تولید: 2010

کارگردان: Matt Thompson

نویسنده: Kent Moran

ساخت کشورِ آمریکا.

 

 

             

۹۲/۰۳/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد پورخسروانی

Listen To Your Heart

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی