[دسته بندی: روزنگاره]
باید کمی در نماهایِ معرفمان* بازنگری کنیم. البت کمی که چه عرض کنم ... خیلی. بالاخص در نماهایِ شخصیتیِ این آدمهای ارزشی که قرارِ نمایششان را داریم. من همچین آدمِ ارزشیای نیستم اما در مقامِ تفاوت گذاشتن میانِ دوجین چیزِ به هم ناچسب که باشد، میتوانم بفهمم که کمارزترین روشِ معرفیِ یک مأمورِ اطلاعاتیِ مسلمان، نشان دادنِ اولیهاش پایِ سیبلِ تیراندازی است. آخر اینطور دیگر چه فرقی بینِ «قهرمان»ِ منِ مسلمان است با «قهرمان»ِ سکولاریسمِ کاپیتالپرست؟ هان؟ ... اگر قرار، پُزِ سلاح دادن است و اسنایپر، که این «جیسون استاتم» قهرمانتر است. ... نیست؟ میدانید چند هدف را در دقیقه میزند؟ ... تازه کارش توی تخت هم بد نیست. بی تربیت؟ باشد. اما ربطِ سبکی که در آن قهرمانش ماچوست با تخت «اگر، آنگاه» است. الزاماتِ جامعهی سکولار در اومانیسم است و یکی از افتخاراتِ اومانیسم هم خوشکار بودن در تخت(!)
جایِ این احمقانه کپی کردنها میشد از سادهترین نماهایِ حتی -تو بگو- شعاری استفاده کرد. مثلِ نماز خواندن. قهرمانِ یک ملت، نمایندهی ایمانِ یک ملت است. پس قهرمانِ امتِ اسلام، پیش از بهترین تکتیرانداز بودن و سینهی مردم را جر دادن بایستی مؤمنترینِ آدمها در دینش باشد. پس نمایِ معرف یک همچو آدمی هم بایستی چیزی باشد در خورِ ایدئولوژی، نه جلوهای در تقلیدِ هالیوودی.
ـــــــــــــــــــــــــ
· نمایِ معرف در سینمایِ کلاسیک به نمایی گفته میشود که خصوصیاتِ کلی و اولیهی فضا یا کاراکتر در آن به نمایش درمیآید( و معمولاً اولین نماست) . خلاصه: «نمایی برایِ معرفی».