[دسته بندی: روزنگاره]
کمِ کمَ ش چیزی که هستیم را پذیرفته ایم این جور؛ ما جماعت ایرانی، اهلِ محبت نیستیم. خانه واده جمعی نیست که ما را گرد کانونِ محبت اتفاق آورده باشد. خانه واده -در مفهومِ تشریفاتیِ خانه واده های ام روز- اجباری من حیث مسائل بیولوژیکی است و دی ان ای مشترک و این مزخرفات. خانه واده ی ام روز در "خون" اشتراک دارد نه در "دل" و این تلخ باشد یا روشن فکرانه(!) مسلمی است که دیده ام، بارها و بارها. جنسِ روابط یک خانه واده جبرِ پیوندی است که یک عقدنامه و یک رحم ساخته است. آدم ها ربطِ فامیلی با هم دارند نه "خویشی" و "دوستی". آن که فامیلِ دست اول یا دوم یا سوم یا هزارمِ من محسوب می شود، برای من چیزی نیست جز تحمل دیداری و ادایِ ادبِ تشریفاتی ای و جملاتِ منافقانه ی "غمی نیست جز دوریِ شما" و "ان شاء الله با شمای دوست" و ... از این دست. تازه همین پیوندِ عقدی هم به فراستِ "دین" است و اجبارِ "شرعی بودن". والّا چاره ی این بامبول ها را که لیبرال جماعت خیلی زودتر پیدا کرده اند و زده اند زیرِ رابطه ی جدی، شبی و زفافی و فردای ش هر دو غریبه،، هر کس روانه ی کوچه ی علی چپِ خودش. ... از همین حیث هم هست که "شرقی" از "غربی" غریب تر است و تنهاتر. چه طور؟ این طور که غربی را بالأخره اختیاری در تنهایی هست، اما شرقی اگر تنها باشد، به اختیار نیست، به همان جبرهاست که گفتم. نمونه ی ساده اش این که "تو خودت چند نفر داری که باهاشان دردِ دل کنی؟". من یکی که هیچ. خویشی و خانه واده ای که گوشِ شنفتنِ هم خانه اش را نداشته باشد، لولوی سرخرمن است. مثلِ هم سایه گیِ ام روز، که در هیچ "هم"ی " با خانه ی بغلی اش مشترک نیست، مگر یک دیوار و صدایِ گوش خراشِ میخی که گه و گاه به این دیوار مشترک کوفته می شود.
به من اگر باشد، همین رسمِ بی مهابایِ غربی را برمی گیرم. که هم غمِ کم تر دارد و هم تنهاییِ کم تر. که غربی گرچه که "حرمت" ِ شرقی سرش نمی شود، اما برایِ زنده گی است که زنده گی می کند، نه برایِ شعارهای صدتایک غازِ هر ریش سفیدِ درویشی که تنها رسمِ طهارتی را می داند و بس.
خیلی درد است این که در جمع باشی و تنها. همان به که مدت ها تنها باشی و به اندازه ی یک شب-تنها یک شب- کسی باشد که کَسِ تو باشد. ... این مدلِ زنده گی را می شود مدلِ دوستی نامید، عکسِ زنده گی های خانه واده گی که اساس شان "تحریم" است و "سلب". همین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* توضیح: خون واده چیزی است که بعضِ ما ایرانی ها در آن عضویم، به جایِ خانه واده؛ چیزی که ما در تشکیلِ آن هیچ سهمی نداشته ایم.