حرفِ خوب نزنید :: .: از همین خاک :.
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرفِ خوب نزنید» ثبت شده است


[دسته بندی: روزنگاره]




اولین رفاقت های م توی زنده گی همیشه با یک دعوا یا بددهنی شروع شده؛ با حرف هایِ بد! حرف های بدی که حسِ واقعیِ آدم ها را نسبت به هم یا نسبت به موقعیت شرح می دهد. وقتی لازم نباشد که ادب را رعایت کنی، وقتی نسبت های دست و پاگیرِ اجتماعی بر یک رابطه حاکم نباشد، به نظرم آن وقت، تنها زمانی است که آدم ها می توانند "راست" با هم روبه رو شوند.

من حرف های قشنگِ پشت تلفنی و مهربانی های بی دریغِ توی تلگرام و واتس آپ را نمی فهم م. حرف های احمقانه ی دخترها و پسرهایی که تازه به پست هم خورده اند و هر کدام سعی دارد خودش را به باحال ترین شکلِ ممکن بروز دهد، نمی فهم م. مخصوصاً خنده های احمقانه شان را. این که بدونِ دلیل و همین طوری از سرِ خوش رفتاری مجبور باشی برای یک دختر که هنوز حتی اسم ش را هم نپرسیده ای فک واکنی و خنده ی زورکی بزنی تحقیرآمیزترین رفتاری است که یک نفر می تواند از خودش نشان دهد. من از آن دسته ام که هیچ کس در نظرِ اول از من خوش ش نمی آید(البته این فقط در موردِ برخوردِ اول نیست!). اما به ترین رفقای م همان هایی هستند که بدترین نظرِ اول را نسبت به من داشته اند.

به نظرم دلیلی ندارد که آدمِ خوش برخورد باشد. اگر کلاً آدمِ خوش برخوردی است به خودش مربوط است، اما اگر مثلِ من گنده دماغ و کمابیش عقده ای است، به تر است خودش را همین طوری که هست نشان دهد. این جوری تکلیفِ آدم ها با آدم معلوم می شود. این جوری دیگر لازم نیست هیولا بودن مان را پشتِ جمله های قشنگ و لب خندهای کش دار پنهان کنیم. این جوری همه می فهمند که ما چه جور حیوانی هستیم و قدرِ همان حیوان هم باهامان رفتار می کنند.

زنده گی کردن توی خواب گاه خیلی از این چیزها را به من یاد داد. مهم ترین این که هر وقت "حرفِ خوب"ی زده می شود، یعنی این که یکی دارد خودش را پنهان می کند. حرف های خوب برای پس زدن آدم ها از واقعیتِ دنیای شان هست. حرف های خوب برای رد گم کنیِ عمقِ فاجعه ی بودن است. حرف های خوب، نه لزوماً مالِ آدم های خوب که فقط مالِ آدم هایی است که می خواهند موجه باشند. اما حرف های بد از عمقِ صمیمیت می آید. منظورم فحش و حرفِ زیرتنبانی نیست. همین که وقتی ناراحتی بگویی که ناراحتی و وقتی از یک نفر بدت می آید بگویی که بدت می آید، همین یعنی حرفِ بد. از آن چیزهایی که من کشته و مرده اش هستم.

همه ی کسانی که با من صمیمی ند وقتی به من زنگ می زنند یا هوایِ من را می کنند که حال شان گرفته است. و خب این برای من پیام خوبی دارد. این که رفقای م به من دروغ نمی گویند و این که توی رابطه ای که ما با هم ساخته ایم، هیچ وقت دیگری را مجبور به دروغ گفتن نکرده ایم. حسین هر وقت از پدرزن ش دل خور می شود به من زنگ می زند، بابک هر وقت حقوق ش را به حساب ش نمی ریزند، محمد بعدِ هر بار که به ش حسِ خودکشی دست می دهد، و داود هر وقت خسته ی خسته ی خسته است ... (حالا که حساب ش را می کنم، کلکسیونِ افسرده ها را دورِ خودم جمع کرده ام).

شما را نمی دانم، اما من آدم های این جوری را دوست دارم. همیشه برای شان در دست رس م. همیشه تلفن شان را جواب می دهم و همیشه از حرف زدن باهاشان لذت می برم. آدم های این جوری هیچ کدام اهلِ "همه چی آرومه" گوش دادن نیستند؛ از من می پرسید همه شان از دم "شاهین نجفی" گوش می کنند. هیچ کدام شان گندِ ماجرا را، هر چه که می خواهد باشد، تمیز نمی کنند، حتی بیش ترشان به خیالِ این که رفته اند مستراح، گندِ بیش تری هم می زنند. اما آدم های خوب با حرف های خوب فقط به دردِ پارتی می خورند. دنیا واقعاً به جایِ خوبی نمی رود که ما این قدر خوب حرف می زنیم. دنیا وقعاً این قدر خوب نیست. بودن توی این دنیا واقعاً این قدر خوب نیست. وقتی دل ت گرفته و وقتی احساسِ گندی همه وجودت را برداشته، هیچ وقت سراغِ آدم های با حرف های خوب نمی روی. این که آخوندها دیگر به هیچ دردی نمی خورند، یا همه ی معلم های "تکنولوژیِ فکر" و "راز خوش بختی" و "راهِ موفقیت" همین است که همه اش دارند حرفِ خوب می زنند. حرفِ خوبِ مفت. مهم نیست این آدم ها که باشند و درجه ی نزدیکیِ نسبی شان چه باشد، همین که خوش بین ند و خوش حرف (و در بیش ترِ مواردِ گزارش شده "خوش گل")، کافی است تا من دورشان را خط بکشم. حرف خوب زدن، یعنی ماله کشی، یعنی انکار عرقِ گندی که وجودت را برداشته، با عطر. یعنی همین چیزها که ملت برای دفعِ بویِ گاز معده توی توالت نصب می کنند. طرفی که وقتی کنارش هستم، اندازه ی پهنِ کفتر هم برای م ارزشی قائل نیست، از پشتِ تلفن می شود مهربان ترین آدمِ عالم و گوینده ی خوب ترین حرف های عالم. من به پهن کفتر بودنِ خودم قانع م، پس فقط لطف کنید و حرفِ خوب نزنید. همین. 

سجاد پورخسروانی
۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ اضافه