لطفاً عوضی نباشید! :: .: از همین خاک :.

.: از همین خاک :.

k h a k . b l o g . i r
دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ

لطفاً عوضی نباشید!

[دسته بندی: روزنگاره]




          "آقای دکتر جسارت نباشد! منظورم صرفاً شخصِ شما نیست؛ به طورِ کلی عرض می کنم این مطلب را: بعضِ دکترها خیلی موجودات عوضی ای هستند ..."

یکی از آرزوهای م همیشه این بوده که گزاره ی بالا عیناً به گوشِ دکترِ گوش م برسانم. راست ش از وقت گذردم به جماعت دکتر افتاده علاقه ی عجیبی به این جمله پیدا کرده ام و آماراً هم که بخواهم عرض کنم، تا به حال دکتری ندیده ام که استثنایِ علاقه ام به گفتنِ این جمله به ایشان بوده باشد: "... خیلی موجودات عوضی ای ...".

حالا اگر پدرتان یا مادرتان یا عمویی، دایی ای یا که خاله عمه ای کسی دارید که مشغولِ چنین شغلِ شریفی اند کافی است با خط کشِ اخلاق کمی زیر و بالاشان کنید و دیگر لازم نیست که رگِ گردنی شوید و هر چه کامنتِ بی تربیتی که دست تان می رسد بفرستید. من خودم چندتاشان را دارم و بگویی نگویی اینان هم مشمول همان گزاره. به هر رو جهتِ گرفتنِ جانبِ انصاف، اضافه می کنم که این را صرفاً به "عوضی"های این حرفه می گویم؛ به کسانی که بعد از یک شبِ کامل بی خوابی کشیدن و بعد هم معطل شدن در صف های طولانیِ باجه های تمام نشدنیِ نوبت دهی و صندوق و چه و چه، پای ت که به اتاق شان وا می شود بی که جواب سلام ت را بدهند یا نیم چه کله تکان، یک لاخ چوبِ بستنی می چپانند تهِ حلقت و نور چراغ شان را دو بار بالا و پایین می اندازند و بعد هم بی هیچ کلامی، تشخیصِ ماهرانه شان را که دست رنجِ 8 سال و اندی (به انضمامِ تجدیدها) درس خواندن است و لُپِ "دکتر!" کشیدن توی دفترچه ی بیمه ی درمانی ات مرقوم می فرمایند و با دستِ اشاره ای رفعِ زحمت ت.

... یا آن یارویی  که بعدِ کلی دویدن و 190.000 تومان صرفِ هزینه کردن ت، بی هیچ احساسی و حتی بی که کله شان را مرحمت کنند و رو به صورتِ تو بگیرند، نه می گذارند و نه برمی دارند و می گویند: "چشمِ شما به علتِ نازکیِ بیش از حدِّ قرنیه قابل عمل کردن نیست ...". بعد هم که وارفتگیِ تو را می بیند، می گوید: "کارِ دیگری هست که بتوانم براتان بکنم؟" یعنی که: "تو که هنوز این جایی! گم کن آن گورت را دیگر!".

... یا آن مردکی که دماغِ مُفی اش را از رویِ حوصله با نهایت ولوم جلویِ روی ت خالی می کند و -باز- بی که نگاهت کند می گوید: "ببین! گوش کن من همین یک بار بیش تر نمی گویم! گوشِ تو مثلِ این چراغه! درست؟ این قسمتِ لامپ و سرلامپ می شود بخشِ فیزیکیِ گوشِ جناب عالی که سالم هست و ما کاری ش نداریم، امّا! این رشته سیم های برق را می بینی؟ این ها می شوند عصبِ گوش ت که دخل شان آمده و پنجاه پنجاه است ... یعنی پنجاه پنجاه کَر! ... حالا برو پیِ کارت!" و مردک نمی کند حداقل جنبه ی مثبتِ ماجرا را به رویت بیاورد که چه می دانم مثلاً: "پنجاه پنجاه سالم!". خب این هم همان معنا را می دهد دیگر، منتها با یک کمی عرضِ خوش و امید دادن به بیمارِ بی چاره. 

می دانید چیست؟ به گمان م واحدی که دانش گاه پزشکی کم دارد یکی همین "دردِ دل شنوی" است که دکترها ندارند؛ و از کتاب هاشان هم اگر می پرسید یکی "چگونه دکترِ بی پدر و مادری نباشیم" یا خودآموزِ "دکترِ عوضی نبودن" است. اصلاً دکترِ جمهوریِ اسلامی ای که اخلاقِ اسلامی و حوصله ی ایمانی نداشته باشد، همان به که بگذارندش پزشکِ قانونی به مراوده ی با اجساد ... همین.      



نوشته شده توسط سجاد پورخسروانی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

لطفاً عوضی نباشید!

دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ

[دسته بندی: روزنگاره]




          "آقای دکتر جسارت نباشد! منظورم صرفاً شخصِ شما نیست؛ به طورِ کلی عرض می کنم این مطلب را: بعضِ دکترها خیلی موجودات عوضی ای هستند ..."

یکی از آرزوهای م همیشه این بوده که گزاره ی بالا عیناً به گوشِ دکترِ گوش م برسانم. راست ش از وقت گذردم به جماعت دکتر افتاده علاقه ی عجیبی به این جمله پیدا کرده ام و آماراً هم که بخواهم عرض کنم، تا به حال دکتری ندیده ام که استثنایِ علاقه ام به گفتنِ این جمله به ایشان بوده باشد: "... خیلی موجودات عوضی ای ...".

حالا اگر پدرتان یا مادرتان یا عمویی، دایی ای یا که خاله عمه ای کسی دارید که مشغولِ چنین شغلِ شریفی اند کافی است با خط کشِ اخلاق کمی زیر و بالاشان کنید و دیگر لازم نیست که رگِ گردنی شوید و هر چه کامنتِ بی تربیتی که دست تان می رسد بفرستید. من خودم چندتاشان را دارم و بگویی نگویی اینان هم مشمول همان گزاره. به هر رو جهتِ گرفتنِ جانبِ انصاف، اضافه می کنم که این را صرفاً به "عوضی"های این حرفه می گویم؛ به کسانی که بعد از یک شبِ کامل بی خوابی کشیدن و بعد هم معطل شدن در صف های طولانیِ باجه های تمام نشدنیِ نوبت دهی و صندوق و چه و چه، پای ت که به اتاق شان وا می شود بی که جواب سلام ت را بدهند یا نیم چه کله تکان، یک لاخ چوبِ بستنی می چپانند تهِ حلقت و نور چراغ شان را دو بار بالا و پایین می اندازند و بعد هم بی هیچ کلامی، تشخیصِ ماهرانه شان را که دست رنجِ 8 سال و اندی (به انضمامِ تجدیدها) درس خواندن است و لُپِ "دکتر!" کشیدن توی دفترچه ی بیمه ی درمانی ات مرقوم می فرمایند و با دستِ اشاره ای رفعِ زحمت ت.

... یا آن یارویی  که بعدِ کلی دویدن و 190.000 تومان صرفِ هزینه کردن ت، بی هیچ احساسی و حتی بی که کله شان را مرحمت کنند و رو به صورتِ تو بگیرند، نه می گذارند و نه برمی دارند و می گویند: "چشمِ شما به علتِ نازکیِ بیش از حدِّ قرنیه قابل عمل کردن نیست ...". بعد هم که وارفتگیِ تو را می بیند، می گوید: "کارِ دیگری هست که بتوانم براتان بکنم؟" یعنی که: "تو که هنوز این جایی! گم کن آن گورت را دیگر!".

... یا آن مردکی که دماغِ مُفی اش را از رویِ حوصله با نهایت ولوم جلویِ روی ت خالی می کند و -باز- بی که نگاهت کند می گوید: "ببین! گوش کن من همین یک بار بیش تر نمی گویم! گوشِ تو مثلِ این چراغه! درست؟ این قسمتِ لامپ و سرلامپ می شود بخشِ فیزیکیِ گوشِ جناب عالی که سالم هست و ما کاری ش نداریم، امّا! این رشته سیم های برق را می بینی؟ این ها می شوند عصبِ گوش ت که دخل شان آمده و پنجاه پنجاه است ... یعنی پنجاه پنجاه کَر! ... حالا برو پیِ کارت!" و مردک نمی کند حداقل جنبه ی مثبتِ ماجرا را به رویت بیاورد که چه می دانم مثلاً: "پنجاه پنجاه سالم!". خب این هم همان معنا را می دهد دیگر، منتها با یک کمی عرضِ خوش و امید دادن به بیمارِ بی چاره. 

می دانید چیست؟ به گمان م واحدی که دانش گاه پزشکی کم دارد یکی همین "دردِ دل شنوی" است که دکترها ندارند؛ و از کتاب هاشان هم اگر می پرسید یکی "چگونه دکترِ بی پدر و مادری نباشیم" یا خودآموزِ "دکترِ عوضی نبودن" است. اصلاً دکترِ جمهوریِ اسلامی ای که اخلاقِ اسلامی و حوصله ی ایمانی نداشته باشد، همان به که بگذارندش پزشکِ قانونی به مراوده ی با اجساد ... همین.      

۹۲/۰۴/۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد پورخسروانی

لطفاً عوضی نباشید!

نظرات  (۲)

۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۷:۰۳ عارف عبداله‌زاده
اون جمله‌ی آخر، تیر خلاصی بود...
۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۹:۵۳ دانشجوی خبرنگار

صدو و نود درصد تایید می کنم...به ویژه جمله پایانی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی