قلبِ سکوریتی :: .: از همین خاک :.

.: از همین خاک :.

k h a k . b l o g . i r
چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۵۳ ب.ظ

قلبِ سکوریتی

از این شیشه سکوریت ها دیده اید؟ بهشان می گویند شیشه نشکن. از سِکیورِ انگلیسی اسم ش را گرفته اند. یعنی مطمئن. یعنی امن. یعنی همان به قولاً نشکن. اما مگر می شود شیشه باشد و نشکند؟ می شکند. هر چه مطمئن تر، بدتر می شکند. هر چه سخت تر، هر چه ستیهنده تر، هر چه نگهدارنده تر و تحمل دارتر، شکستن ش ریزتر. تا حدِّ انفجار. هر کسی شکستن شیشه سکوریت را دیده باشد، می فهمد من چه می گویم. شیشه سکوریت، ترک بر نمی دارد. یعنی به روی خودش نمی آورد سنگینی را. تحمل می کند بار را و دم نمی زند. خاموشِ خاموش، بارکشی می کند. بعد وقتی دیگر نتوانست تحمل کند، ناگاه، ناغافل، وقتی درست دو دقیقه قبلاً برق می زد، یا لب خند می زد، هم چون انفجاری در هم می ریزد، تکه تکه تکه می شود. مثلِ پودر. تکه های ش اندازه ی نصفِ یک حبه قند.

قلب های بزرگ هم همین طورند. اجازه نمی دهند درد و سنگینی صداشان را درآورد. و یواش یواش یواش که به بارشان، به سنگینی روی شان اضافه می شود، متبسم تر و آرام تر می نمایانند. ... بعد یک هو، مثل سنگینیِ شیشه سکوریتی که به آستانه ی تحمل خودش رسیده باشد، می شکند و فرو می ریزد. می ایستد. همین. مثلِ قلبِ "احترام سادات" که توی "بوسیدن روی ماه"* آخر قلب ش ایستاد و ... تمام. و به گمان م آن سینمایِ تاریکِ خلوت، برای م حکمِ حسینیه را پیدا کرده بود که آن چنین بی قرار شده بودم، و ...  هستم در حالی که این سطور را می نویسم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بوسیدن روی ماه: ساخته ی همایون اسعدیان. همین روزها که مهرِ 91 باشد، روی پرده ی سینماست. 



نوشته شده توسط سجاد پورخسروانی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
.: از همین خاک :.

از همین خاک می نویسم. همین.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

قلبِ سکوریتی

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۵۳ ب.ظ

از این شیشه سکوریت ها دیده اید؟ بهشان می گویند شیشه نشکن. از سِکیورِ انگلیسی اسم ش را گرفته اند. یعنی مطمئن. یعنی امن. یعنی همان به قولاً نشکن. اما مگر می شود شیشه باشد و نشکند؟ می شکند. هر چه مطمئن تر، بدتر می شکند. هر چه سخت تر، هر چه ستیهنده تر، هر چه نگهدارنده تر و تحمل دارتر، شکستن ش ریزتر. تا حدِّ انفجار. هر کسی شکستن شیشه سکوریت را دیده باشد، می فهمد من چه می گویم. شیشه سکوریت، ترک بر نمی دارد. یعنی به روی خودش نمی آورد سنگینی را. تحمل می کند بار را و دم نمی زند. خاموشِ خاموش، بارکشی می کند. بعد وقتی دیگر نتوانست تحمل کند، ناگاه، ناغافل، وقتی درست دو دقیقه قبلاً برق می زد، یا لب خند می زد، هم چون انفجاری در هم می ریزد، تکه تکه تکه می شود. مثلِ پودر. تکه های ش اندازه ی نصفِ یک حبه قند.

قلب های بزرگ هم همین طورند. اجازه نمی دهند درد و سنگینی صداشان را درآورد. و یواش یواش یواش که به بارشان، به سنگینی روی شان اضافه می شود، متبسم تر و آرام تر می نمایانند. ... بعد یک هو، مثل سنگینیِ شیشه سکوریتی که به آستانه ی تحمل خودش رسیده باشد، می شکند و فرو می ریزد. می ایستد. همین. مثلِ قلبِ "احترام سادات" که توی "بوسیدن روی ماه"* آخر قلب ش ایستاد و ... تمام. و به گمان م آن سینمایِ تاریکِ خلوت، برای م حکمِ حسینیه را پیدا کرده بود که آن چنین بی قرار شده بودم، و ...  هستم در حالی که این سطور را می نویسم.

  • "می خواست وارد سالنِ شهدا بشود، آن جا که جنازه های شهدا را تا روزِ تشییع جنازه نگاه می داشتند. نگاهی به خودش کرد: کوتاه قد و چروکیده. کسی که وقتی راه می رفت، انگار که دارد جان می کند. دستی به موهاش کشید. یعنی ظاهرش برای رویارویی با پسرش، بعدِ بیست سال خوب بود؟"
  • "احمد بلیطِ مشهد را گرفته بود، هم چنان ساکت بود. دیگر اصرار نمی کرد که آن ها صبر کنند تا آخر هفته با هم بروند مشهد. بلیط را گذاشت. با دستِ چپ ش، کیف ش را که بغلِ دستِ راست نداشته اش بود برداشت و خداحافظی کرد به رفتن. کمی صبر کرد. آمد جلو سر مادرش را بوسید. با دستِ چپ ش صورتِ اشک پوش ش را پوشاند و با حالی چون دویدن خانه را ترک کرد"
  • "آقای فیضِ عزیز، مسئول بنیاد، گفت: مادر، من وقتِ این حرف ها را ندارم، این فرم را پر کنید، بدهید آقای فلانی. حسین هم ان شاءالله پیدا می شود. پیرزن بلند شد، فرم را سفید روی میزِ فیض گذاشت و از در بیرون رفت"

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بوسیدن روی ماه: ساخته ی همایون اسعدیان. همین روزها که مهرِ 91 باشد، روی پرده ی سینماست. 

۹۱/۰۷/۱۹ موافقین ۲ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی